تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه
بس نکته غیر حُسن بباید که تا کسی
مطبوعِ طبعِ مردمِ صاحبنظر شود
تبلیغ دین بدون ابزارها و مهارتهای لازم بصورت دقیق و شفاف اثرگذار نمی باشد. رسالت این وبلاگ شفاف سازی مهارتها و الگوریتم سازی فن خطابه و دیگر مهارتهای لازم تبلیغ است.
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۷۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

روضه حضرت علی اکبر علیه السلام 

چون به میدان ز حرم اکبر رفت
دل ز جان شست سوى دلبر رفت
روح از جسم حرم یکسر رفت
همه گفتند که پیغمبر رفت
زان طرف مرگ به استقبالش
زین طرف جان حسین دنبالش
اى رخت ماه و هلال ابرویت
صبر کن سیر ببینم رویت
هم کنم خوب تماشاى تو را
هم ببینم قد و بالاى تو را
در خم زلف تو دل ها بسته
اشک من راه تماشا بسته
من نگویم مرو اى ماه ، برو
لیک قدرى بَرِ من راه برو
سپه کوفه و شام استاده
به تماشاى شه و شهزاده
شه روی نعش پسر افتاده
  همه گفتند حسین جان داده

علی انسانی

اشعار مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها

***

وجودش مثل دریا بود عمه

دقیقا مثل زهرا بود عمه

اگرچه کربلا جا مانده بودی

حسین دوم ما بود عمه

هجوم یک سپاه تازیانه

تنها مصیبت سکینه که با پیکر پاره پاره پدر دردل میکند

انظر الی عمتی المضروبه و رئوسنا المکشوفه 

ولی افسوس تنها بود عمه

خدا خیرش دهد این خواهرت را

کسی سیلی نخورد تا بود عمه

و بعداز ساقی آب آور ما

علم بر دوش و سقا بود عمه

 حضرت رقیه
باور نداشتم که بیایی برابرم
امشب تویی به دامن من نیست باورم

هرچند بال پر زدنم را شکسته اند

اما برای با تو پریدن کبوترم

دستی نمانده حلقه کنم دور گردنت

مویی نمانده تا بکشی شانه بر سرم

حتی برای ناله زدن هم امان نداد

دستی که خورد بر رخم و کرد پرپرم

امشب رسیده ای به تماشای مادرت

امشب رسیده ای به نفس‌های آخرم

از شعله های بام فقط پلک تو نسوخت

آتش گرفت دامنم و سوخت معجرم

امشب خرابه جلوه ی روز قیامت است

من جان گرفته ام امشب وصل و شهادت است

من در طواف کعبه ی آمال زینبم

اینجا خرابه نیست محل زیارت است

بابا چه زود پیر شدم در فراق تو

این هم نتیجه ی غم عشق اسارت است

گلوی تو به چه جرمی بریده شد

آیا کسی نگفت که این یک جنایت است

زیبائیم به ضربه ی سیلی گرفته شد

اینها همه ز کینه و حرص و حسادت است

عمه، دندان او شکسته و انگشت پای من

عمه بیا که تازه زمان عیادت است

عمه بخند گریه نکن خوب می‌شوم

با بودن پدر سفر مرگ راحت است

شب قدر شب شارژ گیری است

همون‌طور که باتری گوشی و باتری ماشین نیاز به شارژ دارد، بدون شارژ از بین می‌رود و می‌میرد، باتری وجودی انسان نیز اگر شارژ نشود از بین می‌رود

باتری وجودی انسان با اتصال به منبع عظیم انرژی اتصال به منبع بی‌نهایت انرژی یعنی قدرت لایزال الهی شارژ می‌شود

انسان با دعا کردن با نماز خوندن با قرآن خوندن با ارتباط برقرار کردن با خدا راز و نیاز و مناجات باخدا در شب قدر باتری وجودی اش شارژ می‌شه و خودش رو از مرگ حتمی نجات می‌ده
 شب قدر شب آشتی با خداست
 اون‌هایی که با خدا قهر کردن در این شب عزیز که بهترین شب سال است بهترین شبی است که خداوند خلق کرده خیر من الف شهر است بهتر است از هزار ماه
 در این شب باید بیاییم با خدا یعنی با قدرت لایزال الهی با منبع بی‌نهایت رحمت منبع بی‌نهایت قدرت  آشتی کنیم اگر بدنبال منفعت بردن از این ارتباط هستیم
چون انسان وکیلی که می‌گیریم باید یک وکیل قدر باشه
 می‌فرماید توکل علی العزیز الرحیم

وکیلی که انسان می‌گیره هم باید

ان الله یحب المتطهرین

اگر بخواهیم دلی پاکی داشته باشیم چه کنیم؟

شیخ محمود شبستری پاسخ سئوال را به زبان شعر می دهد

دل عارف شناسای وجود است          وجود مطلق او را در شهود است

به جز هست حقیقی هست نشناخت     از آن رو هستی خود پاک در باخت

وجود تو همه خار است و خاشاک    برون انداز از خود جمله را پاک

برو تو خانهٔ دل را فرو روب         مهیا کن مقام و جای محبوب

چو تو بیرون شدی او اندر آید       به تو بی تو جمال خود نماید

کس کو از نوافل گشت محبوب     به لای نفی کرد او خانه جاروب

درون جان محبوب او مکان یافت   ز «بی یسمع و بی یبصر» نشان یافت

ز هستی تا بود باقی بر او شین    نیابد علم عارف صورت عین

موانع تا نگردانی ز خود دور    درون خانهٔ دل نایدت نور

موانع چون در این عالم چهار است    طهارت کردن از وی هم چهار است

نخستین پاکی از احداث و انجاس    دوم از معصیت وز شر وسواس

سوم پاکی ز اخلاق ذمیمه است    که با وی آدمی همچون بهیمه است

چهارم پاکی سر است از غیر   که اینجا منتهی می‌گرددش سیر

هر آن کو کرد حاصل این طهارات   شود بی شک سزاوار مناجات

تو تا خود را بکلی در نبازی      نمازت کی شود هرگز نمازی

چو ذاتت پاک گردد از همه شین   نمازت گردد آنگه قرةالعین

نماند در میانه هیچ تمییز         شود معروف و عارف جمله یک چیز

 

اقسام و مراتب طهارت جسم و جان از منظر شیخ محمود شبستری عارف فرزانه

اینجاست که هر دلبر و دلداده بیاید

هم شخص گرفتار هم آزاده بیاید

در این حرم قدس که باغی ز بهشت است

هر کس به تولای تو دل داده، بیاید

پر نور شود آینه ی بود و نبودش

آن کس که چو آئینه دلان ساده بیاید

این جا می توحید به زوار ببخشند

هر دل که بود تشنه این باده، بیاید

پرواز ز خود تا به خدا ازحرم توست

از بهر سفر هر که شد آماده بیاید

این گنبد و گلدسته نشانی است که گوید

هر کس که بهشتی است از این جاده بیاید

بر سر در این کعبه ی امید نوشتند

هر کس که به کارش گره افتاده بیاید

از حق طلب جلب رضای تو نماید

هر گاه «وفائی» سر سجاده بیاید

ای مرغ بلندپرواز از چه در خواب غفلت فرو رفته ای؟؟!! بیدار شو به سمت اوج آسمان پرواز کن 

دلا تا کی درین کاخ مجازی

کنی مانند طفلان خاک‌بازی

 

تویی آن دست‌پرور مرغ گستاخ

که بودت آشیان بیرون ازین کاخ

 

چرا ز آن آشیان بیگانه گشتی

چو دونان جغد این ویرانه گشتی

 

بیفشان بال و پر ز آمیزش خاک

بپر تا کنگر ایوان افلاک

 

ببین در رقص ارزق‌طیلسانان

ردای نور بر عالم‌فشانان

 

همه دور شباروزی گرفته

به مقصد راه فیروزی گرفته

 

یکی از غرب رو در شرق کرده

یکی در غرب کشتی غرق کرده

مو از قالوا بلی تشویش دیرم      گنه از برگ و باران بیش دیرم

اگر لاتقنطوا دستم نگیرد       مو از یاویلتا اندیش دیرم

 تو که ناخوانده‌ای علم سماوات     تو که نابرده‌ای ره در خرابات.

 تو که سود و زیانی خود ندانی   به یاران کی رسی، هیهات! هیهات!

"باباطاهر"

ای تلاشگر ای پژوهشگر خودت را در علوم رسمی دفن نکن به معرفت اصلی بپرداز

الف. «أَنَّ أَشْرَفَ الْعُلُومِ هُوَ الْعِلْمُ الْإِلَهِی لِأَنَّ شَرَفَ الْعِلْمِ بِشَرَفِ الْمَعْلُوم؛ برترین علوم، علم خداشناسی است؛ زیرا که شرف و برتری هر علمی به شرف معلومش می باشد»[1]

ب. «جَاءَ رَجُلٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ مَا رَأْسُ الْعِلْمِ قَالَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِه؛ مردی خدمت رسول الله صلی الله علیه و آله رسید و پرسید: ریشه و سرآمد علوم چیست؟ حضرت فرمودند: خدا شناسی»[2]

اکتفا کردن به علوم رسمی و دور ماندن از عشق خدا و عاشقی خدا و عرفان او جز خسارت چیزی نیست!!

علم رسمی سر به سر قیل است و قال     نه از او کیفیتی حاصل، نه حال

طبع را افسردگی بخشد مدام    مولوی باور ندارد این کلام

وه! چه خوش می‌گفت در راه حجاز  آن عرب، شعری به آهنگ حجاز:

کل من لم یعشق الوجه الحسن    قرب الرحل الیه و الرسن

یعنی: «آن کس را که نبود عشق یار   بهر او پالان و افساری بیار»

گر کسی گوید که: از عمرت همین   هفت روزی مانده، وان گردد یقین

تو در این یک هفته، مشغول کدام    علم خواهی گشت، ای مرد تمام؟

فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم     هندسه یا رمل یا اعداد شوم

علم نبود غیر علم عاشقی    مابقی تلبیس ابلیس شقی

 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات »

غزل شمارهٔ ۸۵۴

گفتی مرا کن ذکر هو سبحانه سبحانه

من از کجا و یاد او سبحانه سبحانه

باید چو ذکر هو کنم در سینه نقش او کنم

تا روی دل آنسو کنم سبحانه سبحانه

کی میتوانم ذکر او کی میتوانم فکر او

کی میتوانم شکر او سبحانه سبحانه

امرش نبودی گر مرا کی ذکر من بودی روا

من از کجا او از کجا سبحانه سبحانه

از پیش من کی میرود از من جدا کی میشود

نسیان و یادش چون شود سبحانه سبحانه

خود ذکر اویم سر بسر گرچه ز ذکرم بیخبر

وز خود نمیدانم خبر سبحانه سبحانه

ذکرم‌من و او ذاکر است شکرم‌من و او شاکر است

عینم من و او ناظرم سبحانه سبحانه

هم ذاکر و مذکور او هم شاکر و مشکور او

هم ناظر و منظور او سبحانه سبحانه

زندانی که غیر از خدا در نظر نداشت
عمری شکنجه دید و کس از او خبر نداشت

هر روز روزه، بود و به هنگام شامگاه
جز تازیانه آب و غذایی دیگر نداشت

یا فاطمه به جان تو سوگند روزگار
زندانی از عزیز تو مظلوم تر نداشت

جسمش به تخت پاره و بر دوش چهار تن
روز روزگار مسلمان مگر نداشت

ممنوع بود کسی به ملاقات او رود
یا آن شهید کُشته به زندان پسر نداشت

جان داد با شکنجه ولی مصلحت چه بود
زنجیر را ز پیکر مجروح بر نداشت

جان داد با شکنجه ولی مصلحت چه بود
زنجیر را ز پیکر مجروح بر نداشت

صلوات زیبا و پرمغز و محتوای که برای امام کاظم علیه السلام شناسی منبع خوبی است.

دعایی که برای ذکر مصیبت و روضه هم کاربردی است 👇👇

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ، وَصَلِّ عَلَىٰ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَصِیِّ الْأَبْرارِ، وَ إِمامِ الْأَخْیارِ، وَعَیْبَةِ الْأَنْوارِ، وَوارِثِ السَّکِینَةِ وَالْوَقارِ، وَالْحِکَمِ وَالْآثارِ، الَّذِی کانَ یُحْیِی اللَّیْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُواصَلَةِ الاسْتِغْفارِ، حَلِیفِ السَّجْدَةِ الطَّوِیلَةِ، وَالدُمُوعِ الْغَزِیرَةِ، وَالْمُناجاةِ الْکَثِیرَةِ، وَالضَّراعاتِ الْمُتَّصِلَةِ،

خدایا درود فرست بر محمّد و اهل‌بیتش و درود فرست بر موسی بن جعفر، جانشین نیکوکاران و پیشوای خوبان و خزانه‌ی انوار و وارث آرامش و متانت و حکمت‌ها و آثار، آن‌که همواره شب را با بیداری تا سحر، با به هم پیوستن استغفار زنده می‌داشت، هم‌پیمان سجده‌های طولانی و اشک‌های سرشار و رازونیاز بسیار و ناله‌های به هم پیوسته
وَمَقَرِّ النُّهىٰ وَالْعَدْلِ، وَالْخَیْرِ وَالْفَضْلِ، وَالنَّدىٰ وَالْبَذْلِ، وَمَأْلَفِ الْبَلْوىٰ وَالصَّبْرِ، وَالْمُضْطَهَدِ بِالظُّلْمِ، وَالْمَقْبُورِ بِالْجَوْرِ، وَالْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَظُلَمِ الْمَطَامِیرِ، ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ، وَالْجَِنازَةِ الْمُنَادىٰ عَلَیْها بِذُلِّ الاسْتِخْفافِ، وَالْوارِدِ عَلَىٰ جَدِّهِ الْمُصْطَفىٰ، وَأَبِیهِ الْمُرْتَضىٰ، وَأُمِّهِ سَیِّدَةِ النِّساءِ بِإِرْثٍ مَغْصُوبٍ، وَوَِلاءٍ مَسْلُوبٍ، وَأَمْرٍ مَغْلُوبٍ، وَدَمٍ مَطْلُوبٍ، وَسَمٍّ مَشْرُوبٍ؛
و قرارگاه خرد و عدالت و خوبی و کرم و بذل و خوگرفته به بلا و صبر و پایمال شده به ستم و دفن شده به بی‌عدالتی و شکنجه شده در عمق زندان‌ها و تاریکی‌های زیرزمین‌ها، با ساق کوبیده به حلقه‌های زنجیرها و جنازه‌ای که با خواری و سبک انگاشتن بر آن جار زده شده، وارد شونده بر جدّش مصطفی و پدرش مرتضی و مادرش سرور بانوان، با ارثی غصب شده و حکومتی ربوده و زندگی و حیاتی به پناه و خونی خواسته و زهری نوشانده؛
اللّٰهُمَّ وَکَمَا صَبَرَ عَلَىٰ غَلِیظِ الْمِحَنِ، وَتَجَرَّعَ غُصَصَ الْکُرَبِ، وَاسْتَسْلَمَ لِرِضاکَ، وَأَخْلَصَ الطَّاعَةَ لَکَ، وَمَحَضَ الْخُشُوعَ، وَاسْتَشْعَرَ الْخُضُوعَ، وَعادَى الْبِدْعَةَ وَأَهْلَها، وَلَمْ یَلْحَقْهُ فِی شَیْءٍ مِنْ أَوامِرِکَ وَنَواهِیکَ لَوْمَةُ لائِمٍ، صَلِّ عَلَیْهِ صَلاةً نامِیَةً مُنِیفَةً زاکِیَةً تُوجِبُ لَهُ بِها شَفاعَةَ أُمَمٍ مِنْ خَلْقِکَ، وَقُرُونٍ مِنْ بَرایاکَ، وَبَلِّغْهُ عَنَّا تَحِیَّةً وَسَلاماً، وَآتِنا مِنْ لَدُنْکَ فِی مُوالاتِهِ فَضْلاً وَ إِحْساناً وَمَغْفِرَةً وَرِضْواناً، إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَمِیمِ، وَالتَّجاوُزِ الْعَظِیمِ، بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
خدایا همچنان که او بر سختی محنت‌ها صبر کرد، جام اندوه گرفتاری‌ها را نوشید و در برابر خشنودی‌ات تسلیم شد و طاعت را برایت خالص نمود و خشوع را بی‌آلایش کرد و فروتنی را شعار خود ساخت و با بدعت و اهلش دشمنی نمود و ملامت ملامتگری در چیزی از اوامر و نواهی تو در او اثر نکرد، بر او درود فرست درودی بالنده عالی، پاک که با آن درود برای او واجب گردانی شفاعت امت‌هایی از آفریدگانت و گروه‌هایی از آفریده‌هایت و از سوی ما به او درود و سلام برسان و از نزد خود در دوستی‌اش به ما فضل و احسان و آمرزش و خوشنودی عنایت کن که تو دارای احسان فراگیر و گذشت فراوان هستی، به مهربانی‌ات ای مهربان‌ترین مهربانان