بسم الله الرحمن الرحیم
استادی یکسال با شاگردانش کنار آمد آنها درس نمی خواندند و سر وصدا می کردند او پیوسته آنان را به درس خواندن سفارش می کرد و آنها را از پشیمانی آخر سال بر حذر می داشت روز امتحان که شد شاگردان آمدند برای امتحان دادن ولی آماده نبودند نمره شان کم شد گفتند استاد چرا به ما نمره کم داد یکی از آنها با استاد قهر کرد و کلاس را با ناراحتی ترک کرد گفتند ما چکار کنیم نمره ها پایین است؟ ما نمره مان از این بیشتر می شود! استاد گفت من از اول سال یکسره به شما می گفتم درس بخوانید چرا تقصیر را گردن دیگران می اندازید نمره کم داد
پس از قدرنشناسی آنها او گفت درس بخوانید من که بخیل نیستم من خوشحال میشم اگه شما نمره خوب بگیرید!
استاد بعد از این به یاد روزی افتاد که به خدا اشکال می کرد چرا به ما هدایای معنوی نمی دهی؟! چرا به ما مقامات معنوی نمی دهد!؟ انگشت شستش باخبر شد و گفت این جواب حرف خود من است
انسان همیشه دیگران را حتی خدا را مقصر می بیند نه خود را👉😥
کار کنید ما که بخیل نیستیم به هر که کار کند می دهیم!💐🎁🎁
داستان/ تمثیل