تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه
بس نکته غیر حُسن بباید که تا کسی
مطبوعِ طبعِ مردمِ صاحبنظر شود
تبلیغ دین بدون ابزارها و مهارتهای لازم بصورت دقیق و شفاف اثرگذار نمی باشد. رسالت این وبلاگ شفاف سازی مهارتها و الگوریتم سازی فن خطابه و دیگر مهارتهای لازم تبلیغ است.
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۷۰ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

ای اختر مدینه وماه منیر شام              بر آفتاب روی تو هر روز وشب سلام

تو فاطمه نژادی نامت رقیه است         نور دل حسینی و پرورده کرام

هم خود کریمه هستی هم زاده ی کریم         هم خواهر امامی و هم دختر امام

چشم امید ماست بسویت همیشه وقت    روی نیاز ماست بکویت علی الدوام

تنها حرمی که روضه خون نمیخاد حرم رقیه است اللهم ارزقنا اون حرم با صفا رو

در نام رقیه فاطمه پنهان است     از این دو یکی جان یکی جانان است

در روی کبود ای دو پیداست خدا   آیینه بزرگ و کوچکش یکسان است

چه شباهتهایی دارد حضرت رقیه با فاطمه زهرا سلام الله علیها

1 هر دو از دست دشمن سیلی خوردند

  الهی بشکند دست مغیره به طفلی رخت ماتم در برم کرد

                                  دست عدو بزرگ تر از صورت من است

2 رقیه پای آبله دارد اما زهرا بازوی ورم کرده دارد

3 بدن هر دو از ضرب تازیانه کبود است    

    گردیده بود قنفذ همدست با مغیره

4 بدن هر دو زخمی است گوش رقیه با گوشواره رفت سینه زهرا سلام الله علیها را میخ در آزرد

اما تفاوتها     

  گریز حضرت یوسف و یعقوب و درد دلهای درون چاه

1 رقیه خرابه ی شام دیده اما زهرا ندیده

2 رقیه خواری اسارت کشیده اماحضرت زهرا همیشه به ایشون احترام می کردند

یه مصیبتی که حتی حضرت زهرا هم ندیده بگم براتون

3 رقیه سر بریده ی بابا دیده اما زهرا ندیده   

 

عمه بیا گمشده پیدا شده                      کنج خرابه شب یلدا شده

مژده که بابا ز سفر آمده                    شام رقیه به سحر آمده

پدر فدای سر نورانیت                       سنگ جفا که زد به پیشانیت

روضه مقایسه ای

 

بسم الله الرحمن الرحیم

در بحث مهدویت ما چه مباحثی را باید دنبال کنیم؟

بصورت کلی باید برای چند سئوال اساسی پاسخ پیدا کنیم که برخی از آنها عبارتند از:

1.امام زمان کیست ( شناخت امام از ابعاد مختلف )

2.امام زمان چه می‌کند؟ ( الان و بعد از ظهور ) =برنامه حضرت چیست؟

3.امام زمان از ما چه می‌خواهد ؟ ( وظایف ما در قبال حضرت)

4.تشرفات و توصیه های حضرت و درخواست حضرت از شیعیان

به برخی از نکات در بعد اول اشاره میشود

خود حضرت می فرماید:

انا خاتم الوصیاء و بی یدفع الله عز و جل البلاء عن اهلی و شیعتی

یا صاحب الزمان بگویید در بیابان ها که گم شدید و یا صاحب الزمان بگویید همیشه  

حضرت مهدی علیه السلام همان رسول صلی الله علیها است

اگر می خواهید حضرت را زیارت کنید، همان قرآن ناطق است

چقدر با قرآن انس داریم چقدر قرآن را فهمیدیم

چقدر حقائق قرآن در وجود ما متحقق شده است؟

سئوالی است که هر مسلمان و هر مهدوی باید از خود بپرسد

انا غیرمهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم و لولا ذلک لنزل بکم اللواه و اصطلمکم الاعداء فاتقوالله جل جلاله

چقدر حضرت هوای ما را دارند و به یاد ما هستند و چقدر ما از حضرت دوریم !!

یک سئوال: 

مهدوی شدن مهمتر است یا مهدی دیدن؟  برخی بدنبال دومی هستند در حالیکه فرهنگ دینی اولی را مهمتر میداند 

 اگر خمس نمی دهیم بدانیم که مهدوی نیستیم اگر واجبات را انجام نمی دهیم بدانیم که مهدوی نیستیم 

اعمال در شبهای جمعه و دوشنبه بر حضرت عرضه میشود ان شاء الله که حضرت را ناراحت نکند

هر کس به طریقی دل ما می شکند               بیگانه جدا دوست جدا می شکند

بیگانه اگر می شکند حرفی نیست               من در عجبم دوست چرا می شکند.

 

روضه حضرت علی اکبر علیه السلام 

چون به میدان ز حرم اکبر رفت
دل ز جان شست سوى دلبر رفت
روح از جسم حرم یکسر رفت
همه گفتند که پیغمبر رفت
زان طرف مرگ به استقبالش
زین طرف جان حسین دنبالش
اى رخت ماه و هلال ابرویت
صبر کن سیر ببینم رویت
هم کنم خوب تماشاى تو را
هم ببینم قد و بالاى تو را
در خم زلف تو دل ها بسته
اشک من راه تماشا بسته
من نگویم مرو اى ماه ، برو
لیک قدرى بَرِ من راه برو
سپه کوفه و شام استاده
به تماشاى شه و شهزاده
شه روی نعش پسر افتاده
  همه گفتند حسین جان داده

علی انسانی

اشعار مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها

***

وجودش مثل دریا بود عمه

دقیقا مثل زهرا بود عمه

اگرچه کربلا جا مانده بودی

حسین دوم ما بود عمه

هجوم یک سپاه تازیانه

تنها مصیبت سکینه که با پیکر پاره پاره پدر دردل میکند

انظر الی عمتی المضروبه و رئوسنا المکشوفه 

ولی افسوس تنها بود عمه

خدا خیرش دهد این خواهرت را

کسی سیلی نخورد تا بود عمه

و بعداز ساقی آب آور ما

علم بر دوش و سقا بود عمه

باز چشمان دو عالم شده گریان حسین       سینۀ ارض و سما گشته پریشان حسین

باز بر گوش فلک روضۀ او می‌‌خوانند            آتشی هست به دل از غم سوزان حسین

پرچم بزم عزا، سینه زنی گشته به پا         باز دنیا شده یکسر همه از آن حسین

باز عالم همگی بر سر خوان کرمند           ریزه خوارند دو دنیا همه از خوان حسین

دردمندان دو عالم همه در جوش و خروش  همگی دربه در دارو و درمان حسین

روز محشر به خدا بی سر و سامان نشود   هر دلی را که بود بی سر و سامان حسین

زیر این خیمۀ ماتم ز خدا می‌‌خواهیم          دست ما را برسانید به دامان حسین

خواهری گفت به صد ناله و افغان که مزن   خیزران را تو دگر بر لب و دندان حسین

شعر مناسب عاشورا

تیر از بس که خورده بود حسین

بر تنش مثل پیرهن شده بود

نیزه هاشان تمام شد کم کم

موقع سنگ ریختن شده بود

نفسش بین راه بر میگشت

موقع دست و پا زدن شده بود

بودم اما جلو نمی رفتم

شمر آنقدر بد دهن شده بود

تکه ای را ربود هر کس که

روبه رو با حسین ِمن شده بود 

هرچه کردند رو به قبله نشد

یعنی آنقدر پاره تن شده بود

زیر انداز خانه های دهات

کفن شاه بی کفن شده بود

یکی از سفارشات علما در مجالس روضه اهل بیت علیهم السلام و سیدالشهدا علیه السلام استفاده از چایی روضه است که بو و مزه روضه می دهد 

بدون خوردن چای روضه، مجلس را ترک نکنید😳

رسیدم تا حرم
گویی کسی می‌گفت در گوشم
بیا ای خسته از دنیا
که من باز است آغوشم

سلیمانا بیا بردار
بار از شانه‌ی موری
مرا باری‌ست از غم‌ها
که سنگین است بر دوشم

کجا پیدا کنم دیگر
شراب از این طهوراتر؟
بهشت اینجاست
اینجایی که دارم چای می‌نوشم

بجز دامان تو
دستانم از هر ثروتی خالیست
مکن ای شاه
در تنهایی محشر فراموشم

 

شعله افتاد به گلزار

دختر فاطمه! بازار! خدارحم کند

چادر پاره و انظار، خدا رحم کند

ما که از کوچه فقط خاطرۀ بد داریم

شود‌ این حادثه تکرار، خدا رحم کند

یک زن و قافله و خندۀ نامحرم‌ها

بر اسیران گرفتار خدا رحم کند

یک شبه پیر شدی یا ز تنور آمده‌ای

یک سر و‌ این همه آزار؟ خدا رحم کند

نیزه داران همه مستند، نیفتی پایین

حنجرت خوب نگه دار، خدا رحم کند

گیسویت کم شده و‌ این  جگرم می‌سوزد

بر من و زلف خم یار خدا رحم کند

ظرف خاکستر یک عده هنوز آتش داشت

شعله افتاد به گلزار، خدا رحم کند

دست انداخت یکی پرده محمل را کَند

جلوی چشم علمدار، خدا رحم کند

راهمان از گذر برده فروشان افتاد

 این همه چشم خریدار، خدا رحم کند

زنی از بام صدا زد که کدام است حسین؟

نوبت من شده‌ این بار، خدا رحم کند

یک نفر گفت اگر بغض علی را داری

سنگ با حوصله بردار، خدا رحم کند

چگونه امیر المؤمنین (ع) در یک شب، هزار رکعت نماز می گزاردند؟

ائمه و اهل بیت علیهم السلام یک انسان بودند یا فرازمانی بودند؟

آیا روایاتی را که خارق عادات برای آنها نقل میکند بخاطر اینکه قابل پذیرش و باور برای عموم نیست بیان نکنیم؟

  1. کلیت اینکه "انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم" درست است ولی آیا رعایت فهم مخاطب، همه حقیقت است؟ تا کی امام‌شناسی ما باندازه یک طفل دبستانی باشد؟ آیا دوست نداریم رشد کنیم؟!
  2. فهم و درک خود را بالا ببریم نه اینکه با گفتن این طور فضائل مبارزه کنیم
  3. چطور میشه حضرت روزی 1000 رکعت نماز میخوانده این یعنی روزی 16 ساعت نماز میخوانده مگه  کار و زندگی و جنگ و بیماری نداشته است؟ در جواب این تشکیک باید گفت علی خیر البشر فمن ابی فقد کفر (من لایحضره الفقیه ج3 ص 493)
  4. این میزان نماز مربوط به همه عمر حضرت نبوده مربوط به اواخر عمر حضرت بوده است و در طول عمر بنا بر عبادت هر چه بیشتر بوده است مرحوم حرّ عاملی(رحمه الله) در وسایل الشیعه در ابواب نافله شهر رمضان از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت می‌کند: «إِنَّ لِرَمَضانَ حُرمَةً وَ حَقّاً لا یَشبِهُهُ شَیءً، مِنَ الشُّهُورِ. صَلِّ مَا استَطَعتَ فِی رَمَضانَ تَطَوُّعاً بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ إِن استَطَعتَ فی کُلِّ یَوم وَ لَیلَة ألفَ رکعَة فَصَلِّ إِنَّ عَلِیّاً کانَ فِی آخِرِ عُمِرهِ یُصَلِّی فِی کُلِّ یَوم وَ لَیلَة ألفَ رَکعة»؛ تهذیب الاحکام ج3 ص 64 وسائل الشیعه ج8 ص 26
  5. نماز مستحبی را میشود در حال راه رفتن و جنگ و رانندگی و .. بخواند و با انجام کارهای روزمره دنیایی منافات ندارد
  6. اشکال کار اینه

 حضرت رقیه
باور نداشتم که بیایی برابرم
امشب تویی به دامن من نیست باورم

هرچند بال پر زدنم را شکسته اند

اما برای با تو پریدن کبوترم

دستی نمانده حلقه کنم دور گردنت

مویی نمانده تا بکشی شانه بر سرم

حتی برای ناله زدن هم امان نداد

دستی که خورد بر رخم و کرد پرپرم

امشب رسیده ای به تماشای مادرت

امشب رسیده ای به نفس‌های آخرم

از شعله های بام فقط پلک تو نسوخت

آتش گرفت دامنم و سوخت معجرم

امشب خرابه جلوه ی روز قیامت است

من جان گرفته ام امشب وصل و شهادت است

من در طواف کعبه ی آمال زینبم

اینجا خرابه نیست محل زیارت است

بابا چه زود پیر شدم در فراق تو

این هم نتیجه ی غم عشق اسارت است

گلوی تو به چه جرمی بریده شد

آیا کسی نگفت که این یک جنایت است

زیبائیم به ضربه ی سیلی گرفته شد

اینها همه ز کینه و حرص و حسادت است

عمه، دندان او شکسته و انگشت پای من

عمه بیا که تازه زمان عیادت است

عمه بخند گریه نکن خوب می‌شوم

با بودن پدر سفر مرگ راحت است