شب قدر شب شارژ گیری است
همونطور که باتری گوشی و باتری ماشین نیاز به شارژ دارد، بدون شارژ از بین میرود و میمیرد، باتری وجودی انسان نیز اگر شارژ نشود از بین میرود
باتری وجودی انسان با اتصال به منبع عظیم انرژی اتصال به منبع بینهایت انرژی یعنی قدرت لایزال الهی شارژ میشود
انسان با دعا کردن با نماز خوندن با قرآن خوندن با ارتباط برقرار کردن با خدا راز و نیاز و مناجات باخدا در شب قدر باتری وجودی اش شارژ میشه و خودش رو از مرگ حتمی نجات میده
شب قدر شب آشتی با خداست
اونهایی که با خدا قهر کردن در این شب عزیز که بهترین شب سال است بهترین شبی است که خداوند خلق کرده خیر من الف شهر است بهتر است از هزار ماه
در این شب باید بیاییم با خدا یعنی با قدرت لایزال الهی با منبع بینهایت رحمت منبع بینهایت قدرت آشتی کنیم اگر بدنبال منفعت بردن از این ارتباط هستیم
چون انسان وکیلی که میگیریم باید یک وکیل قدر باشه
میفرماید توکل علی العزیز الرحیم
وکیلی که انسان میگیره هم باید دانا باشه هم قدرتمند باشد اگر انسانی وکیل بگیره ضعیف باشه خوب پرونده او در دادگاه پیشرفت نمیکنه به سرانجام مطلوب نمیرسد وکیل باید هم قدرتمند هم مهربان باشد خدا اینطور است هم قدر هم مهربان دیگه چی میخای
شب قدر شب گنهکاران است
شب اون کسانی است که از خدا فاصله گرفته بودند اون کسانی که به بخت خودشون لگد زده بودند
امشب بیان سرنوشت رو از سر بنویسند سرنوشت رو باید از سر نوشت
سرنوشت و آینده خودمون رو تغییر بدیم
به نفع خودمون تغییر بدیم
بررسی کنیم اعمال خودمون رو کارنامه عمل خودمون رو نگاه کنیم
آیا فقط در ریاضی و انگلیسی و زبان ۲۰ میگیریم یا نه در و بالوالدین احسانا هم ۲۰ میگیریم؟
در ارتباط با خدا هم ۲۰ میگیریم در ارتباط با خلق خدا در ارتباط با فقرا و مساکین در ارتباط با همکاران دوستان فامیل در صله رحم هم ۲۰ میگیریم؟
شب قدر شب گنهکاران است
خدا گناهکاران را هم دوست داره در حدیث آمدهاست
أوحَى اللّه ُ إلى داودَ علیه السلام : یا داودُ ، لَو یَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ انتِظاری لَهُم ورِفقی بِهِم وشَوقی إلى تَرکِ مَعاصیهِم لَماتوا شَوقا إلَیَّ ، وتَقَطَّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبَّتی، یا داودُ ، هذِهِ إرادَتی فِی المُدبِرینَ عَنّی ، فَکَیفَ إرادَتی فِی المُقبِلینَ عَلَیَّ ؟! یا داودُ ، أحوَجُ ما یَکونُ العَبدُ إلَیَّ إذَا استَغنى عَنّی ، وأرحَمُ ما أکونُ بِعَبدی إذا أدبَرَ عَنّی ، وأجَلُّ مایَکونُ عَبدی إذا رَجَعَ إلَیَّ . [ المحجّة البیضاء: 8 / 62. ]
اى داوود ! این اراده من است درباره کسانى که از من رویگردان شده اند . پس اراده ام درباره روى آورندگان به من ، چگونه است ؟
اى داوود ! بیشترین نیاز بنده به من ، هنگامى است که از من احساس بى نیازى کند . بیشترین مهربانى من به بنده ، هنگامى است که از من رویگردان شود و بیشترین ارجمندى بنده ام نزد من ، هنگامى است که به سوى من بازگردد .
سعدی میگوید:
وه چه خوش میگفت در راه حجاز آن عرب شعری به آهنگ حجاز
کل من لم یعشق وجه الحسن قرب الرحل الیه و الرسن
یعنی آن کس را که نبود عشق یار بهر او پالان و افساری بیار
بعد از آنکه حضرت نوح نفرین کرد و همه کفار غرق شدند ، فرشته ای در پیش او ظاهر شد . شغل نوح کوزه گری بود، کوزه هائی از گل درست می کرد . فرشته کوزه ها را از نوح می خرید و همانجا آنها را می شکست . نوح ناراحت شد و اعتراض کرد . فرشته گفت: من آنها را خریده ام و اختیارش را دارم . نوح گفت: من صانع آن هستم . فرشته گفت: کوزه هایی ساخته ای نه اینکه خلق کرده ای من که آن را می شکنم تو ناراحت می شوی چطور نفرین کردی که این همه خلق خدا هلاک گردند؟ ! بعد از این قضیه آنقدر گریه کرد که نامش نوح گردید . (داستانهای پراکنده از آثار شهید دستغیب ج 2 ص 37
ببینید خداوند چقدر به بندگان خود حتی به کافر و مشرک و گناهکار عشق می ورزد.
داستان قهر گنجشک با خدا
روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا میگرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه میگفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصههایش را میشنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه میدارد.
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: “لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟” و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.
مسجد موسی بن جعفر علیه السلام خ عبادت شب قدر 19 ماه مبارک 1402