عزیزی میگوید
من دلم به خدا وصل است دلم پاک و روشن است بلکه بیشتر از شما نماز خونها با خدا ارتباط دارم و از شما هم بهتر لذا نیازی به نماز خوندن ندارم
چند نکته رو توجه داشته باشیم خوبه
نکته ۱:
اولاً چنین عزیزی ممکن است راست میگه و حق با اوست و چهبسا که او ارتباطش باخدا خوب باشه و نماز ما کلاغپر باشد
نکته ۲:
اینکه عزیزم دانشمندان جهان میگویند نماز فوائد بیشماری برای زندگی دارد
۱.اساتید انرژیدرمانی میگویند همین وضو گرفتن که بارها و بارها به آن اشاره کردند چقدر به انسان انرژی میده و باعث نشاط روح انسان میشه پس این نماز رو برای دنیاتون بخونید برای آخرتت نمیخونی برای دنیا بخون
۲.اخیراً دانشمندان غربی کشف کردند که بهترین حالتی که برای انسان آرامش به دست میده همون سجده است که همه مواضع هفتگانه بدن انسان بر روی زمین قرار میگیره بهترین و بیشترین آرامش انسان در اون حالت است لذا انسان اگر نماز بخواند هم دینش هم دنیاش هم آخرتش فراهم و تأمین خواهد شد.
۳.جوان ایرانی در کشور آلمان تحصیل میکرد و درد لاعلاج گردن داشت وقتیکه وارد مطب دکتر شد دکتر متخصص بدون اینکه جوان چیزی بگوید به او گفت «ای مسلمان بینماز» این جوان متعجب شد چگونه از احوالات او خبر دارد از کجا فهمید من مسلمانم از کجا فهمید نماز نمیخوانم گفت چطور گفت تو ایرانیه پس مسلمانی اینکه گردنت به این درد مبتلا شدهاست معلوم میشه نماز نمیخوانی پس نماز برای سلامتی بدن مفید است جوانها
نکته ۳:
انسان باید بداند که انسان یا بنده است یا آزاد
اما شق دوم
انسان اگر بخواهد انسانی زندگی کند، آزادی مطلق برای او معنا ندارد چون حتی کافرها و بیدینها هم اگر بخوان انسانی زندگی کنن نمیتونن بدون قانون زندگی کنن پس لازمه زندگی اجتماعی قانون هست و الا هرجومرج و مشکلات عدیده در زندگی بشر به وجود میاد حتی برای خود همین انسان اگر به آزادی
قائل هست، وقتی کسی آمد متعرض خانواده او شد حتی خداینکرده به خانواده به ناموس او تجاوز کرد چاقو در شکم فرزندش فرو کرد اینجا نباید چیزی بگوید چون آزادی دیگه
برا من آزادی است برای اون هم آزادی است
پس آزادی مطلق برای انسان معنادار نیست گذشته از آن آزادی باعث میشه انسان دست به هر کار غیرانسانی و جرم و جنایت و کارهای پست بزند که مساوی با حیوانیت میشود این از شق دوم
اما شق اول
اگر انسان بنده است بنده در مقابل مولای خودش باید بگه چشم بندگی یعنی چشم گفتن نه اینکه که نظر داشته باشد مثل ابلیس مشکل ابلیس همین نظر داشتن و صاحبنظر بودن بود که گفت خدایا تو سجده بر آدم رو از من نخواه عبادتی برایت بکنم که که کسی نکرده است خدا گفت من عبادتی که خواستم را میخاهم نه هر عبادتی
بنابراین آنچه که خدا میگوید برای انسان همون قوانین زندگیاش است خدا قرآن را فروفرستاد یعنی قوانین سعادت بشر را برای او و فرهنگ زندگی درست را برای او نازل کرده قرآن کتاب قانون و فرهنگ زندگی است (قوانین میشه حداقل های زندگی فرهنگ میشه حداکثر های زندگی و تعبیر شرعی واجبات و محرمات قوانین مستحبات و مکروهات فرهنگ اسلام هستند) لذا اگر کسی میخواد در زندگیاش موفق بشود باید قانونمدار و پایبند به قوانین باشد حضرت امیر علیه السلام میفرماید خداوند فرشتگان را از فطرت خلق کرد انسان را از فطرت و شهوت و حیوانات را از شهوت اگر انسان شهوتش بر فطرتش غلبه پیدا کند از حیوانات پستتر میشود چون اونها فقط شهوت داشتن و عقلی و فطرتی نداشتند لذا انسان که فطرت و عقل دارد اگر شهوت بر او غلبه کرد، از حیوانات هم پستتر میشه و میتواند این انسان از ملائکه خدا هم برتر باشد چرا چون شهوت داشت ملائک شهوت نداشتن اگر فطرتش بر شهوتش غلبه کرد، بالاتر از ملائکه میشود
لذا انسان اگر در مقابل خدا بگوید چشم قوانین رو به دل بخرد برای سعادت خود اوست چه نماز چه دستورات دینی دیگر
نکته ۴:
اگر من خودم رو محب و شیعه امیرالمومنین علیه السلام و امام حسین و فاطمه زهرا سلام الله علیها میدانم باید رفتارم با ادعام سازگار باشد چیزی محبوب من است را انجام دهم
احسنت