تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه
بس نکته غیر حُسن بباید که تا کسی
مطبوعِ طبعِ مردمِ صاحبنظر شود
تبلیغ دین بدون ابزارها و مهارتهای لازم بصورت دقیق و شفاف اثرگذار نمی باشد. رسالت این وبلاگ شفاف سازی مهارتها و الگوریتم سازی فن خطابه و دیگر مهارتهای لازم تبلیغ است.
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۶ ارديبهشت ۰۴، ۱۷:۴۹ - سیدفاضل سجادی
    عالی
  • ۱۷ آذر ۰۳، ۰۶:۵۵ - حسن مجیدیان
    احسنت

ما شکمو سه جور داریم
آیا هر نوع شکمو بودن بد است؟
خیر
یک نوعش بد است
دو نوع دیگر خوب
اگر گفتید این شکموها کیا هستن؟

1️⃣شکموی معروف که در خوردن غذای جسم پرخوری می کنند 
مشخص است که شکمو بودن در غذای جسم بد است
2️⃣ شکمو بودن در غذای ذهن 

3️⃣شکمو بدون در غذای روح
اما شکمو بودن در غذای ذهن و غذای روح بد نیست
پرخوری در این غذاها مفید است
حالا غذای ذهن چی هست؟
مطالعه
غذای روح چیست ؟ 
ارتباط با خدا

که خود راه و روشهایی دارد 

توسل به اهل بیت علیهم السلام و دعاهای معروف و تلاوت قرآن و نماز خواندن و کمک به فقرا و احترام به همه بندگان او

حتما تا حالا با این مشکل برخورد داشته اید که

کسی به شما آدرس مهمانی یا جلسه قرآن یا محفلی رو می دهد اما شما برای پیدا کردن مسیر بسیار اذیت می شوید

وقت هدر می رود

بنزین هدر می رود

توفیق همراهی جلسه از دست می رود

اعصاب خورد می شود

به نظر شما چرا

یا اینکه

شاهد مشاجره یا نزاع لفظی یا شدیدتر از آن بوده اید که وقتی دقت می کنید می بینید تمام این بحثها و سروصداها و اختلافات همه از یک عدم شفافیت در گفتار نشات می گیرد.

آری دقیق سازی و شفاف سازی خواسته‌ها، راهکار درمان و حلال بسیاری از مشاجرات لفظی و دعواهای خانوادگی است

دقت کنید در آدرس دادن ها

در گفتگوها

خانمهای محترم موقع خرید که شوهر بنده خدا را درب مغازه می فرستید اگر اطلاعات دقیق درباره کالای مورد نیاز را بدهید دیگر برگشت نمی خورد که برو اینو پس بده crying

عاملوا کالاجانب عاشروا کالاخوان

هنگام معامله و قرارداد با یکدیگر بیگانه باشید و هنگام معاشرت برادر
می گویند معامله مثل بیگانه
یکی از رازهای موفقیت در ارتباطات با دیگران همین قانون است

برخی این قانون را برعکس می کنند

در معاملات اهل تعارف هستند و بعدها به مشکل برمی خورند از برادرش یا فامیلشون سند نگرفته برای قرضی که به او داده و او بعدها منکر می شود یا ورثه او منکر می شوند

و در موقع معاشرت مانند بیگانه ها برخورد می کنند و گویا اصلا رفاقتی بین آنها نبوده

گویا اصلا سابقه ای بین آنها نبوده گویا آنها باهم هیچ نسبتی ندارند حتی نسبت برادری دینی حتی نسبت انسانیت

 

چند نکته در باب شادی

  1. اصل شادی و سرور در اسلام اشکال ندارد اگر با رعایت حدود و ثغور آن باشد بطوریکه آفتی نداشته باشد
  2. شادی و خوشحالی به هر قیمتی که شد درست نیست خودت رو بگذار جای کسی که دارید مسخره اش می کنید خوبه واقعاsurprise   تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی باشد
  3. فرح و سرور دو جور داریم ممدوح و مذموم سرور ممدوح جایی است که علت عقلایی دارد یک حادثه خنده دار اتفاق افتاده به آن بخندیم اما شادمانی غیر آن ناپسند است. (مفردات راغب اصفهانی در ماده اسف)
  4. یکی از آفات مزاح و شوخی، اینست که  بجای اینکه باعث خوشحالی بشه موجبات ناراحتی مخاطب را فراهم می کند و این مردم آزاری است و حرام
  5. ادخال سرور در قلب برادر دینی طبق احادیث از بهترین اعمال است البته گاهی این خوشحال کردن به عمل است و کمک مالی و غیره و گاه به شوخی زبانی   گفتم هوایِ میکده غم می‌بَرَد ز دل     گفتا خوش آن کَسان که دلی شادمان کنند.
  6. شوخی با زن نامحرم

مبلغ

باید

بین دو طائفه متنازع آشتی برقرار کند

نه اینکه دو طائفه را به جان یکدیگر بیاندازد

ما برای وصل کردن آمدیم     نی برای فصل کردن آمدیم

در سوریه یه مبلغ خوش سلیقه می خواست بین دو طرف آشتی بدهد آنها را به به جان یکدیگر انداخت

برکات این تبلیغ این شد که اوقاف سوریه تبلیغات را تعطیل کرد.

اگر هنر اصلاح بین الناس و آشتی دادن را داری میتوانید در این امر ورود کنید

و اگر چنین هنری ندارید عدم ورود به نفع اسلام مسلمین است.
 

ای مرغ بلندپرواز از چه در خواب غفلت فرو رفته ای؟؟!! بیدار شو به سمت اوج آسمان پرواز کن 

دلا تا کی درین کاخ مجازی

کنی مانند طفلان خاک‌بازی

 

تویی آن دست‌پرور مرغ گستاخ

که بودت آشیان بیرون ازین کاخ

 

چرا ز آن آشیان بیگانه گشتی

چو دونان جغد این ویرانه گشتی

 

بیفشان بال و پر ز آمیزش خاک

بپر تا کنگر ایوان افلاک

 

ببین در رقص ارزق‌طیلسانان

ردای نور بر عالم‌فشانان

 

همه دور شباروزی گرفته

به مقصد راه فیروزی گرفته

 

یکی از غرب رو در شرق کرده

یکی در غرب کشتی غرق کرده

پرسش و پاسخ اعتقادی

زمین قارون و ثروتش رو فرو خورد و بلعید

میدونی گناهش چی بود؟

خودبینی و خودخواهی

دیگر فقیران را نمی دید هرچه گفتند زکات بده فایده نداشت

جوانمرد و خوشخوی و بخشنده باش

چو حق بر تو پاشد تو بر خلق پاش

آیا ما مثل او خودخواه نیستیم

آیا حاضریم از مالمان به فقیر و مسکین بذاریم⁉️

ما رو هم زمین باید ببلعد

امام حسن علیه السلام دو بار کل مالشان را با خدا مقاسمه و تقسیم کردند همیشه درب خانه شان باز بود کریم اهل بیت علیهم السلام بودند یعنی پیوسته خرج می کردند دیگه

دلبستگی به مال، یکی از موانع پرواز انسان است.

مو از قالوا بلی تشویش دیرم      گنه از برگ و باران بیش دیرم

اگر لاتقنطوا دستم نگیرد       مو از یاویلتا اندیش دیرم

 تو که ناخوانده‌ای علم سماوات     تو که نابرده‌ای ره در خرابات.

 تو که سود و زیانی خود ندانی   به یاران کی رسی، هیهات! هیهات!

"باباطاهر"

ای تلاشگر ای پژوهشگر خودت را در علوم رسمی دفن نکن به معرفت اصلی بپرداز

الف. «أَنَّ أَشْرَفَ الْعُلُومِ هُوَ الْعِلْمُ الْإِلَهِی لِأَنَّ شَرَفَ الْعِلْمِ بِشَرَفِ الْمَعْلُوم؛ برترین علوم، علم خداشناسی است؛ زیرا که شرف و برتری هر علمی به شرف معلومش می باشد»[1]

ب. «جَاءَ رَجُلٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ مَا رَأْسُ الْعِلْمِ قَالَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِه؛ مردی خدمت رسول الله صلی الله علیه و آله رسید و پرسید: ریشه و سرآمد علوم چیست؟ حضرت فرمودند: خدا شناسی»[2]

اکتفا کردن به علوم رسمی و دور ماندن از عشق خدا و عاشقی خدا و عرفان او جز خسارت چیزی نیست!!

علم رسمی سر به سر قیل است و قال     نه از او کیفیتی حاصل، نه حال

طبع را افسردگی بخشد مدام    مولوی باور ندارد این کلام

وه! چه خوش می‌گفت در راه حجاز  آن عرب، شعری به آهنگ حجاز:

کل من لم یعشق الوجه الحسن    قرب الرحل الیه و الرسن

یعنی: «آن کس را که نبود عشق یار   بهر او پالان و افساری بیار»

گر کسی گوید که: از عمرت همین   هفت روزی مانده، وان گردد یقین

تو در این یک هفته، مشغول کدام    علم خواهی گشت، ای مرد تمام؟

فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم     هندسه یا رمل یا اعداد شوم

علم نبود غیر علم عاشقی    مابقی تلبیس ابلیس شقی

 

ای وای بر من غافل و دورمانده از قافله عاشقان

دارد بساط ماه خدا جمع می شود     از سفره نان و آب و غذا جمع می شود

آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود   دارد ز دست های گدا جمع می شود

فرصت گذشت این رمضان هم تمام شد  زیباترین بهانه ما جمع می شود

یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید   اما چه زود حال و هوا جمع می شود

نزد طبیب حال دلم خوب می شود   وقتی طبیب هست شفا جمع می شود

من تازه انس تازه گرفتم به نام تو  ربّ کریم سفره چرا جمع می شود؟

دیگر ببخش هرچه نبخشیده ای زما    دیگر ببخش هرچه گدا جمع می شود

مارا بخر ؛ بیا و معطل نکن مرا   لحظه های لطف و صفا جمع می شود

امشب که رفت جز عرفه ،ای خدای من  دریای رحمت تو کجا جمع می شود

این بار من که ریخته در راه آخرش  با رحمت امام رضا جمع می شود

امشب که رفت وعده ما در محرم است  در صحن ارک اهل عزا جمع می شود

آخر به لطف فاطمه این جمع بی ریا  در صحن شاه کرب و بلا جمع می شود

اسماعیل پسر امام صادق(ع) مقداری دینار داشت. مردی از قریش خواست [برای تجارت] به یمن برود. اسماعیل گفت: پدر جان! فلانی می خواهد به یمن برود و من هم فلان مبلغ، دینار دارم. آیا صلاح می دانید آنها را به او بدهم تا برایم از یمن، کالا بخرد؟ امام صادق(ع) فرمود: «پسرم! مگر خبر نداری که او شرابخوار است؟». اسماعیل گفت: مردم، این طور می گویند. فرمود: «پسرم! این کار را نکن».

اسماعیل به حرف پدرش گوش نکرد و دینارهایش را به آن مرد داد و آن مرد، دینارها را از میان برد و چیزی از آنها به او باز نگرداند. دست بر قضا، همان سال امام صادق(ع) و اسماعیل به حج رفتند. اسماعیل در حال طواف می گفت: اللّهُمَّ آجِرنی وأَخلِف عَلَی. خدایا! خودت به من، اجر و عوض [آن دینارها را] بده. امام صادق(ع) به او رسید و از پشت سرش با دست به او زد و فرمود: فَلا وَاللّهِ ما لَک عَلَی اللّهِ (هذا) حُجَّةٌ، ولا لَک أن یأجُرَک ولا یخلِفُ عَلَیک وقَد بَلَغَک أنَّهُ یشرَبُ الخَمرَ، فَائتَمَنتَهُ. «ساکت باش پسرم! به خدا سوگند، نه تو بر خدا حجّتی داری و نه مستحقّ اجر و عوضِ او هستی؛ چون به تو رسیده بود که او شراب می خورَد و با این حال به او اعتماد کردی».

اسماعیل گفت: پدر جان! من که ندیده بودم شراب می خورَد؛ بلکه از مردم شنیدم که می گفتند. امام(ع) فرمود: «یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ» یقولُ: یصَدِّقُ اللّهَ ویصَدِّقُ لِلمُؤمِنینَ، فَإِذا شَهِدَ عِندَک المُؤمِنونَ فَصَدِّقهُم، ولا تَأتَمِن شارِبَ الخَمرِ، فَإِنَّ اللّهَ عز و جل یقولُ فی کتابِهِ: «وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاءَ أَمْوَ لَکمُ» فَأَی سَفیهٍ أسفَهُ مِن شارِبِ الخَمرِ؟ إنَّ شارِبَ الخَمرِ لا یزَوَّجُ إذا خَطَبَ، ولا یشَفَّعُ إذا شَفَعَ، ولا یؤتَمَنُ عَلی أمانَةٍ، فَمَنِ ائتَمَنَهُ عَلی أمانَةٍ فَاستَهلَکها لَم یکن لِلَّذِی ائتَمَنَهُ عَلَی اللّهِ أن یأجُرَهُ ولا یخلِفَ عَلَیهِ. «پسرم! خدای عز و جل در کتابش می فرماید: «به خدا ایمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور می کند». یعنی خدا را تصدیق می کند و مؤمنان را هم تصدیق می نماید. پس هر گاه مؤمنان نزدت شهادت دادند، شهادت آنها را تصدیق کن و به شرابخوار، اعتماد مکن؛ زیرا خدای عز و جل در کتابش می فرماید: «اموال خود را به سفیهان ندهید». از شرابخوار سفیه تر کیست؟ به شرابخوار، هر گاه خواستگاری کرد، نباید زن داد، هر گاه پا در میانی کرد، نباید وساطتش را پذیرفت و او را بر امانتی نباید امین شمرد. هر کس به شرابخوار امانتی بسپارد و او، آن امانت را از بین ببرد، کسی که به او امانت سپرده است، برای آن [امانت از دست رفته]، نه انتظار اجر از خدا داشته باشد و نه جبران».

درس این داستان به نظر شما چیست؟

به افراد شرابخوار و غیر متدین و خلافکار اعتماد نکنیم آنها امین ندانیم اگر پول زبون بسته را به آدم زبون باز دادی، دیگر از خدا طلبکار نباشی ها

عجب ضرب المثلی این مثل

مال خود را سفت بگیر مردم را دزد نگیر

عطایش را به لقایش ببخش آقا نه شیر شتر خواستیم نه دیدار عرب

هرچند تجارت و سودی نکردی لااقل اصل سرمایه ات محفوظ مانده

یه درس دیگه هم داشت

اینکه هرکس به حرف بزرگتر گوش نداد، پشیمان خواهد شد


[۱]. الکافی: ج ۵ ص ۲۹۹ ح ۱، بحارالأنوار: ج ۴۷ ص ۲۶۷ ح ۳۸، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۷، ص ۲۵۴.