تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه
بس نکته غیر حُسن بباید که تا کسی
مطبوعِ طبعِ مردمِ صاحبنظر شود
تبلیغ دین بدون ابزارها و مهارتهای لازم بصورت دقیق و شفاف اثرگذار نمی باشد. رسالت این وبلاگ شفاف سازی مهارتها و الگوریتم سازی فن خطابه و دیگر مهارتهای لازم تبلیغ است.
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر درباره امام حسین علیه السلام» ثبت شده است

باز چشمان دو عالم شده گریان حسین       سینۀ ارض و سما گشته پریشان حسین

باز بر گوش فلک روضۀ او می‌‌خوانند            آتشی هست به دل از غم سوزان حسین

پرچم بزم عزا، سینه زنی گشته به پا         باز دنیا شده یکسر همه از آن حسین

باز عالم همگی بر سر خوان کرمند           ریزه خوارند دو دنیا همه از خوان حسین

دردمندان دو عالم همه در جوش و خروش  همگی دربه در دارو و درمان حسین

روز محشر به خدا بی سر و سامان نشود   هر دلی را که بود بی سر و سامان حسین

زیر این خیمۀ ماتم ز خدا می‌‌خواهیم          دست ما را برسانید به دامان حسین

خواهری گفت به صد ناله و افغان که مزن   خیزران را تو دگر بر لب و دندان حسین

یکی از سفارشات علما در مجالس روضه اهل بیت علیهم السلام و سیدالشهدا علیه السلام استفاده از چایی روضه است که بو و مزه روضه می دهد 

بدون خوردن چای روضه، مجلس را ترک نکنید😳

رسیدم تا حرم
گویی کسی می‌گفت در گوشم
بیا ای خسته از دنیا
که من باز است آغوشم

سلیمانا بیا بردار
بار از شانه‌ی موری
مرا باری‌ست از غم‌ها
که سنگین است بر دوشم

کجا پیدا کنم دیگر
شراب از این طهوراتر؟
بهشت اینجاست
اینجایی که دارم چای می‌نوشم

بجز دامان تو
دستانم از هر ثروتی خالیست
مکن ای شاه
در تنهایی محشر فراموشم

 

شعله افتاد به گلزار

دختر فاطمه! بازار! خدارحم کند

چادر پاره و انظار، خدا رحم کند

ما که از کوچه فقط خاطرۀ بد داریم

شود‌ این حادثه تکرار، خدا رحم کند

یک زن و قافله و خندۀ نامحرم‌ها

بر اسیران گرفتار خدا رحم کند

یک شبه پیر شدی یا ز تنور آمده‌ای

یک سر و‌ این همه آزار؟ خدا رحم کند

نیزه داران همه مستند، نیفتی پایین

حنجرت خوب نگه دار، خدا رحم کند

گیسویت کم شده و‌ این  جگرم می‌سوزد

بر من و زلف خم یار خدا رحم کند

ظرف خاکستر یک عده هنوز آتش داشت

شعله افتاد به گلزار، خدا رحم کند

دست انداخت یکی پرده محمل را کَند

جلوی چشم علمدار، خدا رحم کند

راهمان از گذر برده فروشان افتاد

 این همه چشم خریدار، خدا رحم کند

زنی از بام صدا زد که کدام است حسین؟

نوبت من شده‌ این بار، خدا رحم کند

یک نفر گفت اگر بغض علی را داری

سنگ با حوصله بردار، خدا رحم کند

ما دو پیاله ایم که لبریز باده ایم

این دو پیا له را به ملک هم نداده ایم

تا وقت میکنیم حسینیه می رویم

ما سالهاست شیعه ی گریان جاده ایم

با هر سلام صبح به آقای بی کفن

انگار روبروی حرم ایستاده ایم

با رعیتی خانه ی ارباب با وفا

احساس میکنیم که ارباب زاده ایم

شکر خدا که نان شب ما حسین شد

ممنون لطف مادر این خانواده ایم

بال ملا ئک است که ما را میاورد

یعنی سواره ایم اگر چه پیاده ایم

داریم با حسین حسین پیر میشویم

خوشحال از این جوانی از دست داده ایم

 

شاعر:علی اکبر لطیفیان

به بازار عمل، با دست خالی
من و مِهر تو یا مولی المَوالی

بدم اما شما را دوست دارم
همین باشد مدال افتخارم

اگر باشد گناه عالمینم
چه غم دارم که غمخوار حسینم

مرا اشک عزایش آبرو داد
دلم را از سیاهی شستشو داد

نمک پرورده ی این خاندانم
به جز این در، در دیگر ندارم

خوشا بر من، که دلدارم حسین است
به محشر، یاور و یارم حسین است

کجا ارباب من، فردا گذارد
غلام او در آتش، پا گذارد

گرفتم اینکه برندم سوی نار
به جرم آنکه من، هسنم گنهکار

بود در موج آتش این شعارم
خدایا، من حسین را دوست دارم

ارادتمند میر عالمینم
عزا دارم، عزادار حسینم

شب و روز از برایش سوگوارم
به جز عشق حسین، چیزی ندارم

در اینجا مرثیه خوان حسینم
در آنجا هم، سر خوان حسینم

شب تنهائیم یارم حسین است
امید قلب بیمارم حسین است

غلام رضا سازگار

در خانه ای که ذکر شه کربلا رود
زان خانه نور سوی عرش علا رود
کن درد خود دوا به عزاخانه حسین
باید که دردمند به دارالشفاء رود
شک نیست برق خرمن روحانیون شود
آهی که سوی عرش برین زین عزا رود
البته میشود به در دوست مستجاب
نام حسین چون بر زبان در دعا رود
جز اهل کوفه هیچ شنیدی ز میزبان
برمیهمان علانیه جور و جفا رود
وز ظلم میزبان به لب شط زمیهمان
فریاد العصش ز زمین بر سما رود
از درگه حسین نتابد صغیر روی
درویش زآستانهء مولا کجا رود

شاعر مخلص اهل البیت محمد حسین صغیر اصفهانی

ذاکرین اهلبیت علیهم السلام بیماران کرونایی التماس دعا دارند

اشعار گودال قتلگاه

*

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها

***

یا اخا، جانم فدای لحظه های آخرت

ناله از دل می کشیدم با نگاه پیکرت

شمر ملعون آمد و سر را بریده از قفا

مادرت زهرا شده زائر به بالای سرت

یک طرف افتاده سر امّا ببین شیبُ الخضیب

آن طرف افتاده جسم نازنین و اطهرت

من کجا،مقتل کجا،کرب و بلایت یا حسین

هر طرف دیدم حسینم، آیه های پرپرت

جان من،اهل حرم در شور و شین افتاده اند

مانده ام من با نواهای لطیف دخترت

از عطش، طفلان تشنه ،حسرت ساقی خورَند

یک صدا نجوایشان شد،خوش به حال اصغرت

ارباً اربا شد علی اکبر وَ مویت شد سپید

بر سر و سینه زدی در پیش جسم اکبرت

من چه گویم در غم هجر تو ،ای سرو رشید

تو که رفتی عاقبت بیچاره شد این خواهرت

جمله آخر وَ دیگر بس کنم این ناله را

جان زهرا،قاتلم گشته غم آب آورت

شعری جانسوز برای شبهای جمعه محرم و ..

برای ارباب بی کفن علیه السلام

یابن شبیب گریه کن از غربت حسین
در کربلا شکسته شده حرمت حسین
شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما
خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین
بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب
یابن شبیب ذکر لبش بود آب آب
٭٭٭
یابن شبیب نیزه به حلقوم دیده شد
چون گوسفند سر ز تن او بریده شد
یابن شبیب پیکر جد غریب ما
در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد
یابن شبیب چکمه به پهلوی او زدند
در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند
٭٭٭
یابن شبیب جد غریبم کفن نداشت
یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت
از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند
یک جای سالمی به تمام بدن نداشت
یابن شبیب سنگ به آئینه دیده ای؟
جای سم ستور به یک سینه دیده ای؟
٭٭٭
یابن شبیب گریه به جز داغ او مکن
این حرف را به پیش کسی بازگو مکن
ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت
ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن
یابن شبیب تیغ به حنجر کشید شمر
رگها وگوشتهای گلو را برید شمر
٭٭٭٭ 

یابن شبیب آتش قلبم زبانه زد

نامحرمی به عمه ی ما تازیانه زد

هر دختری بهانه ی بابا گرفته بود

دشمن حیا نکرده و باهر بهانه زد

یابن شبیب لاله ی پژمرده دیده ای

یابن شبیب طفل کتک خورده دیده ای

*****
شائق

 

اصلاً حسین جنس غمش فرق می کند     این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند

 

اینجا گدا همیشه طلبکار می شود         اینجا که آمدی کرمش فرق می کند

 

شاعر شدم برای سرودن برایشان      این خانواده، محتشمش فرق می کند

 

"صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین"   عیسای خانواده دمش فرق می کند

 

از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش      معلوم می شود حرمش فرق می کند

 

تنها نه اینکه جنس غمش جنس ماتمش   حتی سیاهی علمش فرق می کند

 

با پای نیزه روی زمین راه میرود     خورشید کاروان قدمش فرق می کند

 

من از حسینُ منی  پیغمبر خدا      فهمیده ام حسین "همش" فرق می کند

 

علی زمانیان