بسم الله الرحمن الرحیم
♥️ داستان اخلاقی
پادشاهی قصد نوشیدن آب از جویباری را داشت ، شاهینش به جام زد و آب بر روی زمین ریخت . پادشاه عصبانی شد و با شمشیر به شاهین زد . پس از مرگِ شاهین ، پادشاه در مسیر آب ، ماری بسیار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده بود . وی از کشتن شاهین بسیار متاثر گشت . مجسمه ای طلایی از شاهین ساخت
و بر یکی از بالهایش نوشت :
یک دوست همیشه دوست شما است حتی اگر کارهایش شما را برنجاند . روی بال دیگرش نوشت :
هر عملی که از روی خشم باشد محکوم به شکست است👌🌹