بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله وعلی الا رواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولا جعل الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولادالحسین وعلی اصحاب الحسین
من کیستم رسول خدا را سلاله ام اندر حریم حضرت زهرا غزاله ام
نامم رقیه دختر سلطان کربلا باب الحوائجم بخدا گر سه ساله ام
دخترم! بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود؟ گوشۀ ویرانه جای بلبل زهرا نبود
جان بابا! خوب شد بر ما یتیمان سر زدی هیچ کس در گوشۀ ویران به یاد ما نبود
دخترم! روزی که من در خیمه بوسیدم تو را ابر سیلی روی خورشید رخت پیدا نبود
جان بابا! هر کجا نام تو را بردم به لب پاسخم جز کعب نی، جز سیلی اعدا نبود
دخترم! وقتی که دشمن زد تو را زینب چه گفت؟ عمّه آیا در کنارت بود بابا یا نبود
جان بابا! هم مرا، هم عمّه ام را می زدند ذرّه ای رحم و مروّت در دل آن ها نبود
دخترم! وقتی عدو می زد تو را برگو مگو سیّد سجّاد زین العابدین (ع) آن جا نبود؟
جان بابا! بود امّا دست هایش بسته بود کس به جز زنجیر خونین یار آن مولا نبود
دخترم! آن شب که تنها اوفتادی از نفس مادرم زهرا (س) مگر با تو در آن صحرا نبود؟
جان بابا! من دویدم زجر هم می زد مرا آن ستمگر شرمش از پیغمبر و زهرا (س) نبود
دخترم! من از فراز نی نگاهم بر تو بود تو چرا چشمت به نوک نیزۀ اعدا نبود؟
جان بابا! ابر سیلی دیده ام را بسته بود ورنه یک لحظه دل من غافل از بابا نبود
دخترم! ماشورها بر شعر (میثم) داده ایم ورنه در آوای او فریاد عاشورا نبود
جان بابا! دست آن افتاده را خواهم گرفت زآن که او جز مادح و مرثیه خوان ما نبود
گرفتارها، حاجتمندا، مریض دارها