رفته بودم دادسرا برای یه کار چکی
روی صندلی های سالن انتظار نشسته بودم منتظر بودم نوبت بشه
ناگهان صدای جیرینگ جیرینگ کشیده شدن زنجیر به زمین به گوشم خورد
صدای دلخراشی بود
عبور متهم با وضع اینچنینی توجه منو به خودش جلب کرد
گفتم مگه یک انسان تا چه حدی باید تنزّل بکند که مانند یک حیوان درنده به پای او زنجیر بزنند😳
متهم رفت نگاهم به روبروی خودم افتاد که از زاویه زیر صندلی ها دیدم به پای نوجوانی که دو ردیف جلوتر روی صندلی نشسته بود زنجیر زده بودند 😳
گفتم ااِ اینجا چرا همه زنجیر دارند
نکنه یه وقتی به پای خودم هم زنجیر بسته شده و من خودم خبر ندارم🤔
کمی فکر کردم دیدم بله
زنجیرهای افکار غلط ما🤧
و زنجیرهای عادات و رسوم بی معنی و مانع پیشرفت 😱
کم نداریم
فقط فرقش اینست که زنجیر آن بینوایان جیرینگ جیرینگ دارد ولی زنجیر ما صدا ندارد🤪
امیدوارم شما مثل من
نبوده باشید
و از هر بندی و زنجیری، رها و آزاد باشید
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.
برخی از این زنجیرها که انسان را به زمین میخکوب می کنند
☠
۱.(یک شب که هزار شب نمیشه)
بعد هرکار اشتباه و سنگینی را انجام دادن
۲.(خدا ارحم الراحمین است)
بعد مجوز بشه برای کارهای جهنمی ها رو مرتکب شدن
۳.(هنوز وقت هست)
بهانه بشه برای ترک نظم و انجام کار در زمان خودش و باعث تسویف می شود و عقب ماندگی
۴.(دنیا دو روز است برو خوش باش)
مجوز شود برای هر کار لذت بخش و تفریحات ناسالم که بعد عواقبش دامنگیر انسان میشود
۵.زنجیر توهمات
که برداشت صحیح و واقعی از موضوعات رو به بند می کشد
۶. زنجیر تعلقات دنیا
دست و بال انسان را می بندد و نمی گذارد انسان به نزدیکان و دوستان و همنوعان کمک کند و انفاق فی سبیل الله کند