تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه
بس نکته غیر حُسن بباید که تا کسی
مطبوعِ طبعِ مردمِ صاحبنظر شود
تبلیغ دین بدون ابزارها و مهارتهای لازم بصورت دقیق و شفاف اثرگذار نمی باشد. رسالت این وبلاگ شفاف سازی مهارتها و الگوریتم سازی فن خطابه و دیگر مهارتهای لازم تبلیغ است.
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۷۰ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

بسم‌ الله الرحمن الرحیم
امام_زمان_عج_ولادت
قاسم_نعمتی
تا که گردیدم آشنای سحر.  شد دلم وادی صفای سحر
بین سجاده تربتم گل شد.  با نم اشک و گریه های سحر
دست خالی نمی رود هرگز.   آن کسیکه شده گدای سحر
تو امام شکسته دلهایی.   صاحب سفرۀ عطای سحر
بوی وصل تو می کنم احساس. از نفس های جان فزای سحر
چشم امید ما گنه کاران
بوده بر سوز یک دعای سحر
ریشۀ مشکلات ما این است
دلمان نیست مبتلای سحر
گره از کار واکند بی شک
ناله های گره گشای سحر
شب شب همزبانی یار است
درد ما غفلت از تو دلدار است

بی جهت نیست درنوایی تو

بسم‌ الله الرحمن الرحیم
امیرالمومنین علیه السلام مدح 
وحید قاسمی

تا علی هست با نسب تر نیست
صحبت از جانشین دیگر نیست
هیچ کس با علی برابر نیست
مرد میدان سخت خیبر نیست
دست بالای دست حیدر نیست

تکیه ی بر تخت کبریا داده
به جنون درس ابتلا داده
اذن افشایِ راز را داده
در ازل دست با خدا داده
دست بالای دست حیدر نیست

تیغِ طوفان سوار می گوید
قبضه ی کهنه کار می گوید
فاتح کارزار می گوید
تا ابد ذوالفقار می گوید
دست بالای دست حیدر نیست

نه فقط ذوالفقار می گوید
کعبه با افتخار می گوید
عاشقی روی دار می گوید
قنبر شهریار می گوید
دست بالای دست حیدر نیست

خسته از فتنه ها نشد جنگید
فارغ از روح و کالبد جنگید
تا که جان داشت،تاکه شد،جنگید
با نود زخم در اُحُد جنگید
دست بالای دست حیدر نیست

این مثل از زبان اغیار است
دست بالایِ دست بسیار است
شرح نقدش، هزار طومار است
شک نکن! عالمی خبر دار است
دست بالای دست حیدر نیست

در نجف، گبر و صوفی و هندو
مست از لا اله ألا هو
چه بگویم از آن خَم ابرو
می شود دست دشمنانش رو
دست بالای دست حیدر نیست

باغ در چنگ خاروخس افتاد
برق تیغش پیِ هرس افتاد
سر به سر، سر به پیش و پس افتاد
ملک الموت از نفس افتاد
دست بالای دست حیدر نیست

فارغ از قیل و قال می گویند
نطفه های حلال می گویند
مستند، با مثال می گویند
از «بحار» و «خصال» می گویند
دست بالای دست حیدر نیست

شعر بی نقطه در وصف حضرت زهرا

سر در گم سرّ سحرم مادر گل ها
دل مردۀ اسرار درم مادر گل ها
ای محور درد همه ی عالم وآدم
ای هالۀ احساس وکرم مادر گل ها

هم اسوۀ مهر و مدد و گوهر علمی
هم سورۀ طاهای حرم مادر گل ها

علامه دهری وسراسر همه عدلی
ای حامی و امدادگرم مادر گل ها

در معرکه گل کرده همی آه کلامی
گاهی سر و گاهی کمرم مادر گل ها

ای ماه دل آرای علی در دم مرگم
دل گرم طلوعی دگرم مادر گل ها[/]

ای کعبه بی‌حاجی و ای قبله غایب!
تو «لیله قدر»ی و جهان «لیل رغایب»

یا اُمِّ هَنا[2]! اُمِّ وِلا! اُمِّ ابیها!
هرگز به مقامت نرسیدند مناصب

در کتم زمان، مادر سترِ کلماتی
وحیِ فَیَضان در حرمِ روح تو راهب

«قوسین دَنا[3]» مرتبه فاطمی توست
فاطر شده با رتبه نامت متناسب

در منزل « اَدنا[4]» به سریرِ ملکوتی
بعد از تو نشسته‌اند ملائک به مراتب

رازِ «الفی»، نقطه پرگار «کسایی»
بخشیده‌ای از «عصمت» جانت به «اقارب»

از دامن نورِ تو جهان لایتناهی است
در سایه پنهان تو پیدا متناوب

با «روح عفیفِ» تو سرشته است مقامات

بسم الله الرحمن الرحیم 

یا محیی الاموات این مرده دل حیات خواهد خواهد

هرچند او برای خواستن لایق نباشد اما شما برای بخشیدن سزاواری!!
1)خداوندا، به حقّ نیک مردان                   که احوال بَدَم را نیک گردان

2)مکن ما را از این درگاه، محروم            چو گنجشکان، مران ما را ازین بوم


3)زبانی ده که اسرار تو گوید                روانی ده که دیدار تو جوید

4)دلم در آتش غفلت مسوزان             به معنی شمع جانم برفروزان

5)کنون گر دست گیری،جای آن هست       که گر دستم نگیری، رفتم از دست

6)مکن دورم ز نزدیکان درگاه            به راه آور مرا، کافتادم از راه

7)تو را خوانم به هر رازی که خوانم         تو را دانم به هر چیزی که دانم

                                                               گل و نوروز، خواجوی کرمانی

 

از آن روزیکه ما را آفریدی              بغیر از معصیت چیزی ندیدی

خداوندا بحق هشت و چارت            ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی

بابا طاهر عریان 

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از سریعترین و پهناورترین کشتی های نجات 

توسل به اهلبیت علیهم السلام است.

یکی از بهترین نوع توسلات 

توسل مادر همه چهارده معصوم علیهم السلام است.

چرا که مادر ام ابیها هستند و حق مادر حتی بر ذمه امیرالمومنین علیه السلام دارند.

مادر مادر همه سادات اند نه مادر همه امت اسلام اند نه مادر گیتی اند.

مادر اگر بچه غمگین باشد ناراحت میشه 

بگو مادر خوبم 

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد. 

افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است
برکت این زندگی از روضه های فاطمه است
 
درس توحیدم بوَد زهرا شناسی، زین سبب
می پرستم آن خدایی که خدای فاطمه است
 
منکر این روضه ها بشنو که گفته رهبرم
روزی یک سالِ کشور در عزای فاطمه است
 
چشم دل واکردم و دیدم که قرآنِ خدا
آیه هایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است
 
هیچ کس با پای خود در مجلس روضه نرفت
هرکجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است

کدوم فاطمه همون فاطمه ای که بعد از رحلت پیامبر پیوسته شال عزا به سر بسته بود
«ما زالَتْ بَعْدَ اَبِیها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، باکِیَةَ الْعَیْنِ، مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ; چشمانى گریان و قلبى سوزان داشت» 
نمی دانم چرا سر قبور شهدای احد می رفتند
یعنی عموجان حمزه اگر شما می بودی این بلاها سرمان در نمی آمد 
وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ بَاکِیَةَ الْعَیْنِ
مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا 
ناحله= دق مرگ اذا دق و انحله الهمّ
بعد از شهادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله زهرای اطهر همیشه اینطوری بود
سر با دستمال و شال بسته
بدن ذوب شده و آب رفته
چشم گریان
دل سوزان
هی بیهوش می شد گاهی بحال می آمد می گفت بچه ها کو پ پدرتان
أَدْنى قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَکَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ فَاطِمَةُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ السَّلَامَ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالا یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَةِ قَالَتْ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَةً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی قَالَتْ وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ انْطَلِقَا إِلَى أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا کَانَا قُرْبَ الْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُکَاءِ فَابْتَدَرَهُمَا جَمِیعُ الصَّحَابَةِ فَقَالُوا مَا یُبْکِیکُمَا یَا
ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَا أَبْکَى اللَّهُ أَعْیُنَکُمَا لَعَلَّکُمَا نَظَرْتُمَا
بحار الأنوار ط بیروت ، ج ۴۳، ص: ۱۸۷
إِلَى مَوْقِفِ جَدِّکُمَا فَبَکَیْتُمَا شَوْقاً إِلَیْهِ فَقَالا لَا أَ وَ لَیْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِیٌّ ع عَلَى وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّى فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِکِ ثُمَّ قَالَ
لِکُلِّ اجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِیلَیْنِ فُرْقَةٌ
وَ کُلُّ الَّذِی دُونَ الْفِرَاقِ قَلِیلٌ
وَ إِنَّ افْتِقَادِی فَاطِماً بَعْدَ أَحْمَدَ
دَلِیلٌ عَلَى أَنْ لَا یَدُومَ خَلِیلٌ «۱»
سیلی خوردن کار این اهلبیت است
کربلایی ها عاشقان
یه دختربچه رو سراغ دارم که پاهاش از خار مغیلان بیابان در امان نبود و صورتش از دستان دشمن
دست عدو بزرگتر از صورت من است
یک ضربه زد کبود شد هر دو گونه ام

دعای الهی عظم البلاء ...
(یا صاحب الزمان عجل الله فرجه) ای عزیز درگه حق   کن عنایتی تو ما را
جان مادرت زهرا    کن شفاعتی تو ما را
فاطمه نام من و کینه من پروانه
طالب شمعم و پرواز کنم از لانه
جانب هر دل آتشزده دیوانه
 [صفحه۶۴] 
آشنایم به شما و ز همه بیگانه
خانه‌ام قلب شما سوختگان دردم
بخدا خانه به خانه همه جا می‌گردم
 [صفحه۶۴] 
مگه میشه جایی عزایی بر پا بشه ولی صاحب عزا شرکت نکنه!
مگه میشه فرزند تو عزای مادر اشک نریزه
مگه میشه امام زمان گریه کنان مادر رو دوست نداشته باشه!

مولا دیگه از این بعد سر به چاه غریبی فرو می بره و میگه
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم عشقم بهارم را گرفتند
میان کوچه‌ها با تازیانه
ز من دار و ندارم را گرفتند

چه کردند با دل حبیبه خدا
«ما زالَتْ بَعْدَ اَبِیها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، باکِیَةَ الْعَیْنِ، مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ; (۱) بعد از رحلت پیامبر پیوسته شال عزا به سر بسته بود، چشمانى گریان و قلبى سوزان داشت».
نمی دانم چرا سر قبور شهدای احد می رفتند
یعنی عموجان حمزه اگر شما می بودی این بلاها سرمان در نمی آمد!
وَ رُوِیَ أَنَّهَا مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ نَاحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ بَاکِیَةَ الْعَیْنِ
مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَ تَقُولُ لِوَلَدَیْهَا أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ یُکْرِمُکُمَا وَ یَحْمِلُکُمَا مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ أَیْنَ أَبُوکُمَا الَّذِی کَانَ أَشَدَّ النَّاسِ شَفَقَةً عَلَیْکُمَا فَلَا یَدَعُکُمَا تَمْشِیَانِ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَا أَرَاهُ یَفْتَحُ هَذَا الْبَابَ أَبَداً وَ لَا یَحْمِلُکُمَا عَلَى عَاتِقِهِ کَمَا لَمْ یَزَلْ یَفْعَلُ بِکُمَا ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَکَثَتْ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ثُمَّ دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ «۱»
می دونی ناحله یعنی چه یعنی دق مرگ شدن و بدن به تحلیل رفته بود (اذا دق و انحله الهمّ)
بعد از شهادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله زهرای اطهر همیشه اینطوری بود
سر با دستمال و شال بسته
بدن ذوب شده و آب رفته
چشم گریان
دل سوزان
هی بیهوش می شد گاهی بحال می آمد می گفت بچه ها کو آن پدرتان که به شما احترام می گذاشت و شما را بر دوش و گردن خود سوار میکرد
أَدْنى قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَکَشَفَتِ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ فَاطِمَةُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ السَّلَامَ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالا یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَةِ قَالَتْ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَةً قَدْ فَارَقَتِ الدُّنْیَا فَوَقَعَ عَلَیْهَا الْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّةً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی قَالَتْ وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُکِ الْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ انْطَلِقَا إِلَى أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا کَانَا قُرْبَ الْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُکَاءِ فَابْتَدَرَهُمَا جَمِیعُ الصَّحَابَةِ فَقَالُوا مَا یُبْکِیکُمَا یَا ابْنَیْ رَسُولِ اللَّهِ لَا أَبْکَى اللَّهُ أَعْیُنَکُمَا لَعَلَّکُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّکُمَا فَبَکَیْتُمَا شَوْقاً إِلَیْهِ فَقَالا لَا أَ وَ لَیْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِیٌّ ع عَلَى وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّى فَفِیمَ الْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِکِ ثُمَّ قَالَ لِکُلِّ اجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِیلَیْنِ فُرْقَةٌ   وَ کُلُّ الَّذِی دُونَ الْفِرَاقِ قَلِیلٌ وَ إِنَّ افْتِقَادِی فَاطِماً بَعْدَ أَحْمَدَ دَلِیلٌ عَلَى أَنْ لَا یَدُومَ خَلِیلٌ «بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج ۴۳، ص: ۱۸۷»
سیلی خوردن کار این اهلبیت است
کربلایی ها عاشقان
یه دختربچه رو سراغ دارم که پاهاش از خار مغیلان بیابان در امان نبود و صورتش از دستان دشمن
دست عدو بزرگتر از صورت من است    یک ضربه زد کبود شد هر دو گونه ام

بسم الله الرحمن الرحیم

انسان موجود ناشناخته crying

قدرتهای بی نهایت انسان او را به تحیر و سرگردانی و تعمق و دقت و تفکر در وجود خویش فرا می خواند!!!

خنُک آنکه خنکای انسانیت نوش کردsmiley
ای دوستان ای دوستان من کیستم من کیستم
ای بلبلان بوستان من کیستم من کیستم؟
اطوار خلقت را ببین انوار رحمت را ببین
در این جهان بیکران من کیستم من کیستم
گاهی چرا آشفته ام گاهی چرا بشکفته ام
گاهی نه این هستم نه آن من کیستم من کیستم
شادان و خندانم چرا ؟ گویان و بریانم چرا ؟
بهر چه خواهم آب و نان من کیستم من کیستم
دست و دهان و گوش چیست عقل و شعور و هوش چیست
در حیرتم از جسم و جان من کیستم من کیستم
این است دائم پیشه ام کز خویش در اندیشه ام
گشته مرا ورد زبان من کیستم من کیستم
ای آسمان و ای زمین ای آفتاب نازنین
ای ماه و ای ستارگان من کیستم من کیستم
دست من و دامان تو گوش من و فرمان تو
از بند رنجم وا رهان من کیستم من کیستم

واقعا که تبارک الله احسن الخالقین 
این اشعار از علامه حسن حسن‌زاده‌آملی است.

فیه رجال یحبون ان یتطهروا و الله  یحب المطهرین (108 توبه)

کونوا طاهری القلوب صادقی النیات

اول بیرون کردن و اخراج غیر، بعد خدا خواستن: دیو چو بیرون رود فرشته در آید   

آئینه شو جمال پری طلعتان طلب           جاروب کن توخانه سپس میهمان طلب

چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی        که جام جم نکند سود وقت بی بصری

آلودگی قلب چیست ؟

1.حقیقت گناه زنگار و لجنزار است

2.تعلق به کثرات (غیر خدا) (500 روح )

3.غفلت

    ان هذه القلوب تصدا کما یصدا الحدید و جلائها ذکر الله و تلاوه القرآن

راه های تطهیر قلب: (چگونه آن را پاک کنم؟)

1.زیارت اهل قبور به خصوص علما صاحب طهارت (روح مجرد 299)

2.زیارت ائمه اطهار علیه السلام  زیارت جامعه کبیره "و طهارتا لانفسنا "

3. توبه و استغفار    التوبه تطهر القلوب و تغسل الذنوب (ج 1138)

4. عبادات  "ان الحسنات یذهبن السیئات" . در ذکر غسل زیارت گفته میشود "طهر قلبی"

5.توحید 

ای یک دله صد دله دل یک دله کن        صراف وجود باش و خود را پله کن 

   یک صبح به اخلاص بیا در بر ما    گر کام تو بر نیامد آنکه گله کن

6.هم و غم  

  داوود (علیه السلام) الهی امرتنی ان اطهر وجهی و بدنی و رجلی بالماء  فبماذا  اطهّر لک قلبی قال بالهموم والغموم (385ص ج7)

7.ذکر خدا(ص 48ج4)  

8.بیماری لیهنئک الطهر(بعد المرض ج 7 ص  676) 

 9.بکاء بر سر سید الشهدا علیه السلام

 

من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج 

شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج 

بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز 

تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج 


ای رضا ای نور جاویدان سلام
ای امیر کشور ایران سلام

خسته‌ام آقا پناهم میدهی؟
برحریم خویش راهم میدهی؟

شمع عشقی عاشقان پروانه‌ات
شیعیان دردی کش میخانه‌ات

برتر از جنّت بُوَد کاشانه‌ات
ای بنازم درگه شاهانه‌ات

عالم آل محمّد، پادشاه عالَمی
نور چشمان رسول خاتمی

بر مسیحی‌ها عنایت میکنی...
از یهودی رفع حاجت میکنی...

مهربانی،... بی‌نهایت میکنی
اوج رأفت را روایت میکنی

گوشهٔ چشمت کفایت می کند
مادرت ما را شفاعت می کند

شهادت امام رضا تسلیت باد🏴

بسم الله الرحمن الرحیم 

روضه شب عاشورا

اگر کشتن چرا آبت ندادن ( مگه مهریه مادرت نبود)
چرا زان در نایابت ندادن

اگر کشتن چرا خاکت نکردن

(عمه دید زین العابدین داره از غصه قالب تهی میکنه فرمود چی میکنی؟  امام سجاد فرمود عمه جان نمی بینی کشتگان خودشان را دفن کردند ولی حسین فاطمه را رها کردند! مگه او مسلمان نبود!)
کفن بر جسم صد چاک نکردن

اگر کشتن چرا مویت کشیدن
چو گرگان پنجه بر رویت کشیدن

برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
(میدونی چرا نانجیب انگشت رو برید برای اینکه بقیه غنیمت ها رو جمع نکن زودتر به غارتش برسد)
چرا بر تن برادر سر نداری
بمیرم من مگر مادر نداری

خودم دیدم حسین را سربریدن
خودم دیدم که در خونش کشیدن

خودم دیدم گلوی اصغرم را
خودم در برکشیدم اکبرم را

وای حسین - وای حسین
غریب مادر حسین 
تموم زندگیم  مال حسینه
دلم همواره دنبال حسینه

السلام علی ابن فاطمة‌الزهرا(سلام الله علیها)؛ سلام بر پسر فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

السلام علی خامس اصحاب الکساء؛‌ سلام بر پنجمین نفر اصحاب کساء

السلام علی من الإجابة تحت قبّته؛ سلا بر کسی که دعا در زیر بارگاهش مستجاب می‌شود

السلام علی حجة رب العالمین؛ سلام بر حجت خداوند عالمیان

السلام علی شهید الشهدا؛ سلام بر شهید شهیدان

السلام علی المرمّل باالدماء،‌ سلام بر آغشته به خون ها

السلام علی المقطوع الوتین؛ سلام بر کسی رگ قلبش را بریدند

السلام علی المظلوم بلا ناصر؛ سلام بر مظلومی که یاوری نداشت

السلام علی الشیب الخضیب؛ سلام بر محاسنی که با خون رنگین شد

السلام علی الخدّ التریب؛ سلام بر گونه خاک آلود

السلام علی البدن السلیب؛ سلام بر بدنی که عریان ماند

السلام علی المغسل بدم الجراح؛ سلام بر کسی که با خون زخم ها شسته شد

السلام علی الرّأس المرفوع؛ سلام بر سری که بالای نیزه ها رفت

السلام علی النّسوة‌ البارزات؛‌ سلام بر آن بانوان بیرون آمده (از خیمه ها)

السلام علی الأعضاء المقطّعات؛ سلام بر آن اعضای قطعه قطعه شده

السلام علی المدفونین بلا أکفان؛ سلام بر شهدایی که بدون کفن دفن شدند.