تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه
بس نکته غیر حُسن بباید که تا کسی
مطبوعِ طبعِ مردمِ صاحبنظر شود
تبلیغ دین بدون ابزارها و مهارتهای لازم بصورت دقیق و شفاف اثرگذار نمی باشد. رسالت این وبلاگ شفاف سازی مهارتها و الگوریتم سازی فن خطابه و دیگر مهارتهای لازم تبلیغ است.
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۷۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

 من و یاد خدا دگر همه هیچ                       بندگی و فنا دگر همه هیچ

شمع بیگانه پرتوی ندهد                         من و آن آشنا دگر همه هیچ

صمدم بس بود دگر همه پوچ                 صحبت با خدا دگر همه هیچ

دل پر درد و شاهد غیبی                       عشق مرد آزما دگر همه هیچ

روی دل سوی قبله رویش                        مست جام لقا دگر همه هیچ

باده مصطفای حق چه رسد                      از کف مرتضی دگر همه هیچ

بمناجاتش ار شبی گذرد                      بس بود آن مرا دگر همه هیچ

در دل شب چو شمع گریه و سوز             طاعت بیریا دگر همه هیچ

بی نیازی زخلق و صحت و امن                دوری از ما سوی دگر همه هیچ

گوشه خلوتی و یک دو سه کس              ملک فقر و فنا دگر همه هیچ

یکدوسه یار همدم هم درد                     هم یکی هم سه تا دگر همه هیچ

فیض را بس پس از نبی و علی            یازده پیشوا دگر همه هیچ

دیوان فیض کاشانی غزل شمارهٔ ۲۰۶

اگر می خواهید اندکی با معنی و تفسیر تهلیل آشنا شوید

شعر زیبای توحیدی فیض کاشانی را از نظر چشم دل بگذرانید 👇💯

برای عاشقان وصال رب ودود 

سکینهٔ دل و جان لا اله الا الله

نتیجهٔ دو جهان لا اله الا الله

زبان حال و مقال همه جهان گوید

بآشکار و نهان لا اله الا الله

بگوش جان رسدم اینسخن بهر لحظه

ز جزو جزو جهان لا اله الا الله

ز شوق دوست ببانگ بلند میگوید

همه زمین و زمان لا اله الا الله

تو گوش باش که تا بشنوی زهر ذره

چو آفتاب عیان لا اله الا الله

همین نه مؤمن توحید میکند بشنو

ز سومنات مغان لا اله الا الله

صبح جمعه با محبوب ترین 

دعای ندبه دریای معارف و زمینه ساز ظهور مولا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 

چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا

دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا

قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد

نرگس مست کجا همدمی خار کجا

سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست

ور نه عشق تو کجا این دل بیمار کجا

منتی بود نهادی که خریدی ما را

رو سیه برده کجا میل خریدار کجا

هر کسی را که پسندی بشود خادم تو

خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا

کاش در نافله‌ات نام مرا هم ببری

که دعای تو کجا عبد گنه‌کار کجا

مهر من گر که فتد در دل تو می‌فهمم

شهد دیدار کجا دوریِ از یار کجا

به خدا چون دل زهرا نگران است دلم

یک شه تشنه لب و لشگر بسیار کجا

کاش زینب نرسد کوفه بدون تو حسین

زینب خسته کجا کوچه و بازار کجا

یاد گیسوی رقیه جگرم می‌سوزد

دست عباس کجا پنجه اغیار کجا

دنبال کبریایى؟! بى کبر و بى ریا باش
وقت اداى دینت فارغ ز هر ادا باش

راه سلوک نوکر از جاده ی سکوت است
وقت نظر گرفتن یک‌ گوشه بیصدا باش

وقتی که پشت این در پیغمبران نشستند
در کوی نیکنامان پیوسته خاک پا باش
هر منصبی که داری ، بیرون روضه داری
اینجا که پا نهادی ، تا میشود گدا باش

یک روز مثل مجنون ، یک روز چون زلیخا
هر روز دل ببند و هر روز ماجرا باش

گفتیم‌ رو سیاهیم گفتند پیش ما نه
گفتیم بى پناهیم، گفتند پیش ما باش

آسایش دو گیتى تفسیر این دو حرف است
دیوانه ی حسین و مجنون مجتبى باش

سینه به سینه یادم دادند که بگویم
بابای من فدای یک تار موی باباش

آب زلال را در سرچشمه جستجو کن
خواهان خیر هستی خواهان مرتضی باش

حق با علی مگر نیست؟! حق هم مگر خدا نیست؟!
پس در نجف بمان و هر لحظه باخدا باش

فرمود امام صادق: از پشت بام‌ خانه
با یک سلام ساده الساعه کربلا باش

دنبال کبریایى؟! بى کبر و بى ریا باش           وقت اداى دینت فارغ ز هر ادا باش

راه سلوک نوکر از جاده ی سکوت است       وقت نظر گرفتن یک‌ گوشه بیصدا باش

وقتی که پشت این در پیغمبران نشستند         در کوی نیکنامان پیوسته خاک پا باش

هر منصبی که داری ، بیرون روضه داری       اینجا که پا نهادی ، تا میشود گدا باش

یک روز مثل مجنون ، یک روز چون زلیخا    هر روز دل ببند و هر روز ماجرا باش

گفتیم‌ رو سیاهیم گفتند پیش ما نه               گفتیم بى پناهیم، گفتند پیش ما باش

آسایش دو گیتى تفسیر این دو حرف است    دیوانه ی حسین و مجنون مجتبى باش

سینه به سینه یادم دادند که بگویم                بابای من فدای یک تار موی باباش

آب زلال را در، سرچشمه جستجوکن           خواهان خیر هستی، خواهان مرتضی باش

حق با علی مگر نیست؟! حق هم مگر خدا نیست؟! پس در نجف بمان و هر لحظه باخدا باش

فرمود امام صادق: از پشت بام‌ خانه               با یک سلام ساده الساعه کربلا باش

نوحه سینه زنی دهه آخر صفر
فاطمه امشب سه جا گیسو پریشان می کند

 

ناله و آه و فغان بهر عزیزان می کند

 

یا نبی یا حسن،یاغریب موسی الرضا

 

بر سر قبر پدر با ناله های آتشین

 

شکوه از جور وجفای قوم عدوان می کند

 

یا نبی یا حسن،یاغریب موسی الرضا

 

آتش زد تا عدو از کین به درب خانه اش

 

درد دل باتربت ختم رسولان می کند

 

یا نبی یا حسن،یاغریب موسی الرضا

 

شرح حال محسن و پهلو و بازو با پدر

 

دختر خیر البشر با قلب سوزان می کند

 

گاه از بهر پدر نالد گهی بهر پسر

 

گاه روی خود سوی شاه خراسان می کند

 

از برای غربت فرزند دلبندش رضا

 

جامه ماتم ببر باآه و افغان می کند

 

یا نبی یا حسن، یاغریب موسی الرضا

 

در کنار قبر بی شمع وچراغ مجتبی

 

جامه غم چاک چاک اندر گریبان می کند

 

گریه بر مسمومی ومظلمومی فرزند خود

 

دخترم ختم رُسل امشب فراوان می کند

 

چون سرش را در بدن بیند تنش را بی کفن

 

یاد جسم بی کس شاه شهیدان می کند

 

یا نبی یا حسن،یاغریب موسی الرضا علیهم السلام

 

دخترم گریه ی تو پشت مرا می شکند

بیش از این گریه نکن، قلب خدا می شکند

رحم کن بر دل خود آب شدی از گریه

بغض سر بسته از این حال و هوا می شکند

تا که نشکسته قدت راه برو در بر من

که پس از رفتن من دیده بلا می شکند

باز بوسیدم از این که زد شانه مرا

حیف یک روز کسی دست تو را می شکند

تو سیه پوش من و شهر به هم دردی تو

حرمت شیر خدا را همه جا می شکند

کودکانت همه در پشت سرت می لرزند

که در خانه به یک ضربه ی پا می شکند

می دوی پشت علی تا که رهایش نکنی

ضربه ای می رسد آینه را می شکن

بس که دنبال علی روی زمین می افتی

دل جدا، سینه جدا، شانه جدا می شکند

به بازار عمل، با دست خالی
من و مِهر تو یا مولی المَوالی

بدم اما شما را دوست دارم
همین باشد مدال افتخارم

اگر باشد گناه عالمینم
چه غم دارم که غمخوار حسینم

مرا اشک عزایش آبرو داد
دلم را از سیاهی شستشو داد

نمک پرورده ی این خاندانم
به جز این در، در دیگر ندارم

خوشا بر من، که دلدارم حسین است
به محشر، یاور و یارم حسین است

کجا ارباب من، فردا گذارد
غلام او در آتش، پا گذارد

گرفتم اینکه برندم سوی نار
به جرم آنکه من، هسنم گنهکار

بود در موج آتش این شعارم
خدایا، من حسین را دوست دارم

ارادتمند میر عالمینم
عزا دارم، عزادار حسینم

شب و روز از برایش سوگوارم
به جز عشق حسین، چیزی ندارم

در اینجا مرثیه خوان حسینم
در آنجا هم، سر خوان حسینم

شب تنهائیم یارم حسین است
امید قلب بیمارم حسین است

غلام رضا سازگار

یادم ز وفای اشجع الناس آید 

وز چشم ترم سوره الماس آید 

آید به جهان اگر حسین دگری 

هیهات برادری چو عباس آید 

 

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد 

سقای حسین سید و سالار نیامد

 

خیمه دگر میر و علم ندارد 

فاطمه سقای حرم ندارد

 امام سجاد(ع) فرموده است:

«براى عبّاس، نزد خدای تبارک و تعالى، منزلتى است که همه شهدا در روز قیامت، به او غبطه می‌برند».

همه شهدا روز قیامت شفاعت می‌کنند ابالفضل علیه السلام که افتخار شهدا و گل سرسبد شهدا چه شفاعتی بکند از گریه کن های ابی عبدالله علیه السلام 

خوشا بحال شما گریه کن های ارباب بی کفن که مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها خریدار این اشکهای شماست.

اما فدائیان آقا ابوالفضل نبودید کربلا چه آمد کربلا بر سر حسین برادرش  

امان از اون لحظه‌ای که دخترش گفت این عمی العباس جیگر حسین آتش گرفت از این جمله

رفت تو خیمه عمود کشید یعنی دیگه این خیمه صاحب نداره

می دونی حضرت زینب سلام الله علیها چی گفت واضیعتنا بعدک یا عباس
بعد از تو دیگه ما بی چاره شدیم

نمیدونم چه سری است که همین جمله امام حسین هم فرمود میدونی

آنجا که اومد بالای پیکر پاره پاره عباس دست به کمر گرفت گفت

الان انکسر ظهری و قلت حیلتی

الان کمرم شکست و چاره ام ازدست رفت


خیمه دگر میر و علم ندارد فاطمه سقای حرم ندارد 

علقمه موج شد، عکسِ قمرش ریخت به هم
دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم

تا که از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشک
کیـسویِ دختـرکِ منتـظرش، ریخت به هم

تیـر را با سـرِ زانـوش کشیـد از چشـمش
حیف از آن چشم، که مژگانِ ترش ریخت به هم

خواهرش خورد زمین، مادرِ اصغر غش کرد
او که افتاد زمیـن، دور و برش ریخت به هم

قبـل از آنیـکه بـرادر بـرسـد بـالیـنش
پـدرش از نجف آمـد، پدرش ریخت به هم

به سـرش بـود بیـاید به سـرش ام بنـین
عوضش فاطمه آمـد به سرش ریخت به هم

کِتـف ها را کـه تکان داد، حسیـن افتـاد و
دست بگذاشت به رویِ کمـرش، ریخت به هم

خواست تـا خیمه رساند، بغـلش کـرد، ولی
مـادرش گفت به خیـمه نبرش، ریخت به هم

نـه فقط ضـرب عمـود آمـد و ابـرو وا شد
خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم

تیـر بود و تبـر و دِشـنه، ولـی مـادر دید
نیزه از سینه که ردّ شد، جگرش ریخت به هم

بـه سـرِ نیـزه ز پهـلو سرش آویـزان بود
آه بـا سنگ زدنـد و گـذرش ریخت به هم

(حسن لطفی)

 

در خانه ای که ذکر شه کربلا رود
زان خانه نور سوی عرش علا رود
کن درد خود دوا به عزاخانه حسین
باید که دردمند به دارالشفاء رود
شک نیست برق خرمن روحانیون شود
آهی که سوی عرش برین زین عزا رود
البته میشود به در دوست مستجاب
نام حسین چون بر زبان در دعا رود
جز اهل کوفه هیچ شنیدی ز میزبان
برمیهمان علانیه جور و جفا رود
وز ظلم میزبان به لب شط زمیهمان
فریاد العصش ز زمین بر سما رود
از درگه حسین نتابد صغیر روی
درویش زآستانهء مولا کجا رود

شاعر مخلص اهل البیت محمد حسین صغیر اصفهانی

ذاکرین اهلبیت علیهم السلام بیماران کرونایی التماس دعا دارند

حضرت علی اکبر در زیارت ناحیه
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَوَّلَ قَتِیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلِیلٍ مِنْ سُلَالَةِ إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ

در رزمگاه عشق نه فرق پسر شکست

گویی درست، شیشه عمر پدر شکست

پشتی که جز مقابل یکتا دو تا نشد

پشت حسین بود و ز داغ پسر شکست

تا شد سپر به تیغ، سر شبه مصطفی

سر شد دو تا و ،‌ رونق شق القمر شکست

شد تا سر شکسته ز زین سرنگون و لیک

با آن شکست، داد به بیدادگر شکست

سر سبز شد به اشک نهالم و لیک خصم

تا خواست این درخت برآرد ثمر، شکست

مادر در انتظار، و زین بی خبر که تیغ

از تو سر و ازو دل و از من کمر شکست

آن دست بشکند که سرت را شکست و یافت

پای امید مادر خونین جگر شکست

صیاد دون به داغ تو او را ز پا فکند

از مرغ دل شکسته، چرا بال و پر شکست

با اشک چشم، ریخته شد طرح این رثاء

زان این سروده قیمت درّ و گهر شکست

انسانی