تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه

روشمندسازی تبلیغ دینی و دقیق سازی مهارتهای تبلیغ

تبلیغ هنرمندانه
بس نکته غیر حُسن بباید که تا کسی
مطبوعِ طبعِ مردمِ صاحبنظر شود
تبلیغ دین بدون ابزارها و مهارتهای لازم بصورت دقیق و شفاف اثرگذار نمی باشد. رسالت این وبلاگ شفاف سازی مهارتها و الگوریتم سازی فن خطابه و دیگر مهارتهای لازم تبلیغ است.
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روضه» ثبت شده است

روضه حضرت علی اکبر علیه السلام 

چون به میدان ز حرم اکبر رفت
دل ز جان شست سوى دلبر رفت
روح از جسم حرم یکسر رفت
همه گفتند که پیغمبر رفت
زان طرف مرگ به استقبالش
زین طرف جان حسین دنبالش
اى رخت ماه و هلال ابرویت
صبر کن سیر ببینم رویت
هم کنم خوب تماشاى تو را
هم ببینم قد و بالاى تو را
در خم زلف تو دل ها بسته
اشک من راه تماشا بسته
من نگویم مرو اى ماه ، برو
لیک قدرى بَرِ من راه برو
سپه کوفه و شام استاده
به تماشاى شه و شهزاده
شه روی نعش پسر افتاده
  همه گفتند حسین جان داده

علی انسانی

یکی از سفارشات علما در مجالس روضه اهل بیت علیهم السلام و سیدالشهدا علیه السلام استفاده از چایی روضه است که بو و مزه روضه می دهد 

بدون خوردن چای روضه، مجلس را ترک نکنید😳

رسیدم تا حرم
گویی کسی می‌گفت در گوشم
بیا ای خسته از دنیا
که من باز است آغوشم

سلیمانا بیا بردار
بار از شانه‌ی موری
مرا باری‌ست از غم‌ها
که سنگین است بر دوشم

کجا پیدا کنم دیگر
شراب از این طهوراتر؟
بهشت اینجاست
اینجایی که دارم چای می‌نوشم

بجز دامان تو
دستانم از هر ثروتی خالیست
مکن ای شاه
در تنهایی محشر فراموشم

 

شعله افتاد به گلزار

دختر فاطمه! بازار! خدارحم کند

چادر پاره و انظار، خدا رحم کند

ما که از کوچه فقط خاطرۀ بد داریم

شود‌ این حادثه تکرار، خدا رحم کند

یک زن و قافله و خندۀ نامحرم‌ها

بر اسیران گرفتار خدا رحم کند

یک شبه پیر شدی یا ز تنور آمده‌ای

یک سر و‌ این همه آزار؟ خدا رحم کند

نیزه داران همه مستند، نیفتی پایین

حنجرت خوب نگه دار، خدا رحم کند

گیسویت کم شده و‌ این  جگرم می‌سوزد

بر من و زلف خم یار خدا رحم کند

ظرف خاکستر یک عده هنوز آتش داشت

شعله افتاد به گلزار، خدا رحم کند

دست انداخت یکی پرده محمل را کَند

جلوی چشم علمدار، خدا رحم کند

راهمان از گذر برده فروشان افتاد

 این همه چشم خریدار، خدا رحم کند

زنی از بام صدا زد که کدام است حسین؟

نوبت من شده‌ این بار، خدا رحم کند

یک نفر گفت اگر بغض علی را داری

سنگ با حوصله بردار، خدا رحم کند